بازگشت

نامه هايي از مكه


سالار شهيدان مدّت چهار ماه و پنج روز در مكّه اقامت گزيد، و در طول اين مدّت نامه هايي به شهرها و شخصيّت هاي معروف شيعه فرستاد و آنان را از فساد بني اميّه آگاه ساخته، و به ياري خود فراخواند.

شش نامه به يك مضمون به اشراف و سران بصره فرستاد و آنان عبارتند از:

1 - مالك بن مِسْمَع بَكريّ 2 - اَحْنَف بن قَيْس 3 - مُنذِر بن جارود 4 - مسعود بن عَمرو 5 - قَيْس بن هَيْثَم 6 - عَمرو بن عبيداللَّه بن مَعْمَر.

چون نامه هاي امام توسّط «سليمان بن رزين» به افراد مزبور رسيد، همگي عكس العمل خوبي نشان داده، و در پنهان مردم بصره و پيروان خويش را به ياري امام حسين مهيّا ساختند، هر چند تهديدها و جنايات عبيداللَّه بن زياد از حركت عملي مردم بصره جلوگيري كرد.

در اين ميان «منذربن جارود» كه يكي از نامه هاي امام حسين به وي ارسال شده بود، تصوّر كرد كه نامه از سوي «عبيداللَّه بن زياد» بنام امام حسين فرستاده شده، و يك دسيسه اي بيش نيست! لذا موضوع را با خواهرش «بحرية بنت جارود» كه زوجه عبيداللَّه بود در ميان گذاشت، از اين طريق نامه هاي امام فاش شد و پسر زياد پيك امام «سليمان» را دستگير نموده و گردن زد و مردم بصره را شديداً تهديد نمود و... [1] .

از سوي ديگر چون مردم كوفه با خبر شدند امام حسين با يزيد بيعت نكرده، و در مكّه اقامت گزيده است، لذا هر روز دهها و صدها نامه به حضور او ارسال داشته و به كوفه دعوت نمودند، تا وي را حمايت نمايند. آنگاه كه تعداد نامه هاي كوفيها به 12 هزار رسيد، امام عليه السلام در جواب آنان چنين نوشت:


آخرين پيك هاي شما «هاني بن هاني سبيعي» و «سعيد بن عبداللَّه حنفيّ» با نامه هايي به نزد من آمدند و اوضاع و احوال شما را مبني بر اينكه شما از يزيد پيروي نمي كنيد رساندند، بدانيد كه حاكم و امام كسي است كه به كتاب خدا و سنّت نبوي عمل كند، و حق و عدالت را جاري سازد اينك برادر و پسر عمويم «مسلم بن عقيل» را كه امين خانواده ام مي باشد به سوي شما مي فرستم، چنانچه او مضمون نامه هاي شما را تأييد كند، من بزودي به ياري شما خواهم شتافت و... [2] .

اين نامه توسّط همين دو نفر كه آخرين پيك هاي اهل كوفه بودند ارسال شد. سپس امام عليه السلام «مسلم» را مأمور ساخت كه رهسپار كوفه گردد، او نيز عازم مدينه و از آنجا رهسپار كوفه گشت، و نامه هايي بين آنان مبادله گرديد كه در بخش بعدي بحث خواهد شد.

امام حسين آخرين روزهاي خويش را در مكّه مي گذرانيد، و عزم سفر مي كرد كه بترتيب نامه هاي شوهر خواهرش «عبداللَّه بن جعفر» و سپس حاكم مكه «عَمرو بن سعيد» به دستش رسيد كه از او خواسته بودند به كوفه نرود و آنان از يزيد خواهند خواست كه در مكّه آسيبي به امام حسين نرسد، امام حسين در جواب آنها نوشت: من از سوي جدّم رسول خدا مأموريتي دارم، كه بايد در پي آن باشم....


پاورقي

[1] تاريخ کامل ابن اثير، ج 4، ص 23، تاريخ طبري، ج 6، ص 186 چاپ بيروت دارالفکر.

[2] تاريخ طبري، ج 6 ص 183، کامل، ج 4، ص 21، بحارالانوار، ج 44، ص 334.