بازگشت

سرآغاز


بخش هايي از زندگي است كه رؤياهاي انساني در آن ها بزرگي مي فروشند، و تا بي كران هاي شگفتي ها و زيبايي هاي رؤياها، با واقعيت پيوند دارند...

پس همچنان نام سنتي خويش «رؤياهاي سرگردان» را بر پيشاني دارند، همان نام كه كهن ترين گوينده شعر از سپيده دم انسانيت، و از همان روز كه به صورت واقعيتي زنده براي موجود زنده درآمد، بدان بخشيد.

اين سپيده دم در جنگل ها رخ نمود، و رشته ي درخشان خود را به غارها و مغاك ها پيوست؛ در همان جا كه انسان، براي نخستين بار، با انديشه به سوي افق سركشيد، و هستي خود را احساس كرد...

ليكن از هستي اش چيزي نيفتاده است مگر بر روي سايه ها و رمزها، و سپس هيچ درنيافته است...

سرگرداني انسان، در مراحل رشد عقلي، به ژرفاي انسانيت اش پيوسته است، و خيال در معناي سرگرداني گسترش يافته است...

و همچنان چشم بسته سر آن دارد كه به معبد هستي خاموش، جايي كه فرياد را بازگشتي و پژواكي نيست، جز زمزمه هايي آهسته، و صداهايي درهم كه از هر سو برمي خيزد، ليكن مبهم چون آهنگ زه بريده شده، يا لرزش بريده ي ناتوان يك ناله...

نوار هستي، چون جهيدن نگاهي، شتابان مي گذرد، و چيزي از آن پايدار نمي ماند


مگر تابشي كه سراب و مه به بالايش كشانند، همانند سايه هايي كه در چشمه ي سپيده دم و هنگام فروشدن خورشيد شامگاه، بر قله هاي كوه به رقص در مي آيند...

هنگامي كه انسان امروز، در سراشيبي [1] راه رفتن به آن جهان، با انسان تاريخ گذشته برخورد مي كند، در نزد او، پس از آن مسافرت درازمدت، چيزي نمي يابد كه او را در آن ها باخبر كند.

اخيرا در طبيعت انسان به اثبات رسيده است كه جست وجوي هستي در برابر ذوق او سدي ايجاد مي كند، و در نتيجه ذوق و بافت رؤياهايش را از سعادت و خير و زيبايي منصرف و منحرف مي كند...

بارها و بارها، گاه گاهي در فضاي انسان، ستارگاني درخشان مي گذشتند و كناره هاي اين هستي را روشن مي كردند، گاه به پرواز درمي آمدند و گاه بالا مي رفتند، تا بشر را از حال سرگرداني به حالت انديشه منتقل كنند، اين ها از يك هستي پنهان گرفته شده اند و خاطره ي هميشه آن ها را همراهي مي كنند...

منظور ما از اين خاطره كه معنايي جاودان و هميشگي دارد، در ضمن به نمايش درآوردن زندگي حسين، همان ستاره اي است كه در اندهان پنهان شد، و رنگ هاي آرماني شگفت انگيزي از خود به جاي گذاشت كه نشان از جاودانگي است، و شفق خون فام خود را بر هستي پرتو افكن ساخته است...



پاورقي

[1] کنايه از گور است.