بازگشت

سده 8


آغاز اين سده مصادف بود با دوران حكومت غازان خان كه گرايش شيعي داشت و اقداماتي نيز براي ترويج آن انجام داد. پس از وي برادرش سلطان محمّد خدابنده به قدرت رسيد. وي نيز پس از مدّتي شيعه شد و در ترويج و رسمي كردن آن تلاش بسياري نمود. گرايش حكّام مغول به تشيّع و رسمي شدن اين مذهب بدين معنا است كه شيعيان مي توانستند آزادانه شعائر خود را كه يكي از آنها عزاداري امام حسين عليه السلام بود، ابراز كنند. پس از وي نيز سلسله جلايري ها در عراق به حكومت رسيدند كه خواهرزاده هاي همين سلطان بودند و گرايش شيعي داشتند و حكومت اينان تا اوايل قرن نهم (سال 814) ادامه يافت.

ابن بطوطه (م 779ق) در گزارش سفر خود، از شهرهاي شيعه نشين حلّه، بحرين، قم، كاشان، ساوه و طوس نام مي برد. [1] .

ابن خلدون نيز درباره مناطقي كه ساكنان آنها شيعه اثني عشري هستند، مي نويسد: «وهذا المذهب في المدينة والكرخ والشام والحلة والعراق». [2] .

نفوذ تشيّع در خراسان بخصوص سبزوار و حوالي آن باعث شد كه خواجه علي مؤيد (م 737ق) يكي از امراي سربداران از شهيد اوّل در شام بخواهد كه به خراسان سفر كند و نيازهاي علمي و فقهي آنان را برآورده كند؛ ولي ايشان كتاب لمعه خود را براي آنان مي نويسد و مي فرستد.

از كلام ابن تيميه (م 728ق) در ردّيه نويسي بر عزاداري امام حسين عليه السلام [3] نيز مي توان فهميد كه اين كار، نزد شيعيان در آن دوران رايج بوده است؛ به گونه اي كه ابن كثير (م 774 ق) نيز [4] با تعبير «ما يفعله الشيعة من إظهار الجزع والفزع» بدين امر اشاره كرده است.

تشكيل حكومت مرعشيان در طبرستان، با گرايش شيعي نيز مي تواند به معناي فراهم شدن زمينه هاي عزاداري در اين دوران باشد.

از اشعار فراواني كه در كتاب روضة الشهداء كاشفي (از واعظان قرن نهم) به چشم مي خورد، نيز مي توان فهميد قبل از اين دوران، اشعار فراواني در رثاء و مصيبت امام حسين عليه السلام سروده و خوانده مي شده است كه كاشفي آنها را در كتاب خود آورده و جمع كرده است.

سيف فرغاني عارف شيعه مذهب اين قرن نيز در قصيده كوتاهي، در اين باره سروده است كه بيت آغازين آن چنين است:

اي قوم در اين عزا بگرييد

بر كشته كربلا، بگرييد [5] .


پاورقي

[1] سفرنامه ابن بطوطة، ص 187.

[2] تاريخ ابن خلدون، ج 4، ص 30.

[3] کتاب جامع المسائل لابن تيمية، المجموعة الثالثة، ص 93.

[4] البداية والنهاية، ج 8، ص 203.

[5] ديوان سيف فرغاني، قصيده 86؛ تاريخ ادبيات ايران، ج 3، ص 138.