بازگشت

مرحله پس از شهادت تا كشته شدن قاتلان ايشان


بر اساس سنّت رايج در بين جوامع بشري، به دنبال از دست دادن يك عزيز، وابستگان او به سوگواري مي پردازند. خاندان و وابستگان معاصر امام حسين عليه السلام نيز از اين پديده مستثني نبودند؛ بلكه به دليل وابستگي آن حضرت به پيامبرصلي الله عليه وآله و جايگاه اجتماعي حضرت، سوگواري براي ايشان از گستره بيشتري برخوردار بود و به ميان ديگر مردمان بخصوص صحابه و تابعين نيز كشيده شد؛ به گونه اي كه حتّي سال شهادت امام «سال اندوه (عامّ الحُزن)» ناميده شد. [1] .

اين گونه سوگواري ها - كه تا زمان كشته شدن قاتلان امام حسين عليه السلام ادامه داشت - [2] به جهت همانند بودن با ساير عزاداري ها و نداشتن شكل آيين مذهبي، سوگواري شخصي خاندان امام بوده است و با سوگواري آييني آن، فرق دارد.لذا آنچه اهمّيت دارد، پس از اين دوران است كه امامان عليهم السلام تلاش كردند تا سوگواري امام حسين عليه السلام به صورت آيين مذهبي درآيد و در بين توده مردم راه يابد كه در مراحل دوم به بعد، به آنها خواهيم پرداخت.

امّا گزارش هاي مرحله نخست عبارت اند از:

1. عزاداري خاندان امام حسين عليه السلام در كنار قتلگاه ايشان، هنگام ديدن پيكرهاي خونين امام و ديگر شهدا در غروب روز عاشورا. [3] .

2. گريه كردن مردم كوفه هنگام ديدن خاندان امام عليه السلام به صورت اسير و به هنگام شنيدن خطبه هاي اين خاندان. [4] .

3. اقامه ماتم در شام هنگام حضور اسيران اهل بيت عليهم السلام در مجلس و منزل يزيد. [5] .

4. اقامه ماتم بر سر قبر امام عليه السلام در وقت بازگشت از شام در راه مدينه. [6] .

5. ماتم مردم مدينه، زمان شنيدن گريه هاي امّ سلمه [7] كه در عالم رؤيا از شهادت امام عليه السلام باخبر شده بود. [8] .

6. عزاداري امّ سلمه [9] و مردم مدينه، در پي اعلام رسمي خبر شهادت امام عليه السلام از سوي حكومت. [10] .

7. اقامه ماتم از سوي خاندان بني هاشم، [11] مانند به سوگ نشستن ابن عبّاس و محمّد بن حنفيه [12] و ماتم براي دختران عقيل [13] و زنان بني هاشم. [14] .

8. عزاداري مردم مدينه به هنگام بازگشت اهل بيت عليهم السلام به مدينه. [15] .

9. مرثيه سرايي و سوگواري همسران امام عليه السلام. [16] .

10. سوگواري امّ البنين همسر امير المؤمنين براي فرزندان شهيدش در بقيع. [17] .

11. گريه و زاري و ماتم سراييِ همه روزه خاندان عبد المطلّب، در سالي كه امام عليه السلام به شهادت رسيد و در سال روز شهادت امام به مدت سه سال [18] . در مدينه، براي امام [19] و شركت برخي از صحابه و تابعين در اين مجالس. [20] .

12. ماتم نگه داشتن اهل بيت عليهم السلام تا زمان رسيدن خبر مرگ ابن زياد. [21] .

13. پوشيدن لباس عزا از سوي اهل بيت عليهم السلام. [22] .

14. گريه و اندوه برخي از صحابه و تابعين براي امام حسين عليه السلام. [23] .

15.گريه و زاري توّابين بر سر مزار امام عليه السلام به هنگام حركت به سوي نبرد با شاميان. [24] .


پاورقي

[1] مقتل الحسين للخوارزمي، ج 2، ص 40؛ التذکرة للقرطبي، ج 2، ص 453.

[2] لازم است يادآور شويم که بر اساس سنت رايج در بين عرب‏ها، چنانچه کسي کشته مي‏شد، وابستگان وي تا زمان مرگ قاتل و يا انتقام از او، مراسم سوگواري را انجام نمي‏دادند و به تأخير مي‏انداختند تا بدين وسيله روحيه انتقام‏گيري در بين وابستگان، حفظ و منجر به انتقام شود؛ زيرا گمان داشتند که سوگواري و گريه، باعث فروکش کردن احساس انتقام و خشم از قاتلان مي‏شود.جواد علي در کتاب المفصل في تاريخ العرب (ج 5، ص 156) مي‏نويسد: «وکانت العرب لا تندب قتلاها و لاتبکي عليها حتّي يثأر بها، فإذا قتل قاتل القتيل، بکت عليه و ناحت». مي‏توان بر اين گفته وي «ممنوعيت گريه بر کشتگان کفّار قريش در جنگ بدر» را شاهد آورد، امّا اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله و خاندان بني هاشم، بر خلاف سنت عرب جاهلي، در اين دوران، عزاداري کردند؛ ولي از اين که، تا کشته شدن قاتلان، از زينت کردن و آراستگي ظاهر خودداري مي‏کردند، چنين بر مي‏آيد که رفتار آنان در اين مدّت متأثر از همان سنّت عربي بوده که بر زنده نگه داشتن حادثه قتل، اهتمام مي‏ورزيدند و البته با نوعي ويرايش در اين سنّت، يعني خودداري نکردن از گريه و سوگواري.

[3] اللهوف، ص 180؛ مثير الأحزان، ص 77 و 83 و 87 و 88؛ الأمالي للصدوق، ص 236؛ روضة الواعظين، ص 209؛ مقتل الحسين، ج 2، ص 37 و ص 39؛ تاريخ الطبري، ج 5، ص 456؛ البداية والنهاية، ج 8، ص 193.

[4] الأمالي للطوسي، ص 91، ح 142؛ الاحتجاج، ج 2، ص 104 و 108 و 109 ح 170؛ بلاغات النساء، ص 39؛ اللهوف، ص 198؛ مطالب السؤول، ص 76.

[5] الاحتجاج، ج 2، ص 122؛ اللهوف، ص 213؛ مثير الأحزان، ص 100؛ أنساب الأشراب، ج 3، ص 417؛ تاريخ الطبري، ج5، ص462 و ص464؛ الکامل في التاريخ، ج2، ص577؛ الأمالي للصدوق، ص230، ح242؛ روضةالواعظين، ص211؛ سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 203؛ تاريخ دمشق، ج 69، ص 177؛ الطبقات الکبري الطبقة الخامسة، ج 1، ص 489.

[6] اللهوف، ص 225؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 146.

[7] در گزارش تاريخ يعقوبي (ج 2، ص 245) سبب گريه وي، خونين شدن تربت موجود در نزد وي، بوده که پيامبر، آن را به عنوان علامت شهادت آن حضرت در آينده به وي سپرده بود.

[8] الأمالي للمفيد، ص 319، ح 6؛ الأمالي للطوسي، ص 90، ح 140؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 230، ح 1.

[9] الأمالي للشجري، ج 1، ص 164؛ شرح الأخبار، ج 3، ص 171، ح 1919.

[10] اللهوف، ص 207؛ الأمالي للمفيد، ص 319؛ الأمالي للطوسي، ص 89.

[11] الإرشاد، ج 2، ص 123؛ کشف الغمّة، ج 2، ص 280؛ تاريخ الطبري، ج 5، ص 465؛ الکامل في التاريخ، ج 2، ص 579.

[12] الطبقات الکبري، ج 7، ص 493، ح 449 و ص 495، ح 451؛ تاريخ دمشق، ج 39، ص 214، و ج 14، ص 238.

[13] الإرشاد، ج 2، ص 124؛ اللهوف، ص 207؛ مثير الأحزان، ص 95؛ تاريخ الطبري، ج 5، ص 466؛ تهذيب الکمال، ج 6، ص429؛ تاريخ دمشق، ج 69، ص 178؛ البداية والنهاية، ج 6، ص 197.

[14] المحاسن، ج 2، ص 195، ح 1564؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 188، ح 33.

[15] اللهوف، ص 226؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 148.

[16] الأغاني، ج 16، ص 149؛ تاريخ دمشق، ج 69، ص 120؛ البداية والنهاية، ج 8، ص 210؛ تذکرة الخواص، ص 265؛ الکامل في التاريخ، ج 2، ص 579؛ الأمالي، للشجري، ج 1، ص 175؛ مقاتل الطالبيّين، ص 90؛ الکافي، ج 1، ص 466، ح 9؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 170، ح 18.

[17] مقاتل الطالبيّين، ص 90؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 40.

[18] در الأمالي، للشجري (ج 1، ص 175) 5 سال آمده است.

[19] دعائم الاسلام، ج 1، ص 227؛ بحارالأنوار، ج 82، ص 102، ح 48.

[20] کتاب المجالس و المسايرات، للقاضي النعمان بن محمّد، ص 103.

[21] کامل الزيارات، ص 167، ح 219؛ رجال الکشي، ج 1، ص 341، ح 202؛ ذوب النضار، ص 144.

[22] المحاسن، برقي، ج 2، ص 195، ح 1564.

[23] تذکرة الخواص، ص 239؛ مقاتل الطالبيّين، ص 110؛ الفتوح، ج 5، ص 26؛ الأمالي للصدوق، ص 217، ح 239؛ أنساب الأشراب، ج 3، ص 377 و 425؛ الإرشاد، ج 2، ص 114؛ سير أعلام النبلاءج 3، ص 315؛ لباب الانساب، ج 1، ص 350؛ تذکرة الخواص، ص 268.

[24] تاريخ الطبري، ج 5، ص 589.