بازگشت

عذر بدتر از گناه


راغب اصفهاني مي نويسد: «عمر» و «ابن عباس» در مسيري مي رفتند. ابن عباس آيه اي از قرآن درباره ي علي عليه السلام قرائت كرد، عمر گفت: اي فرزندان عبدالمطلب! البته، علي براي خلافت از من و ابوبكر شايسته تر بود! ابن عباس گفت:اي خليفه! چگونه اين سخن را مي گويي در حالي كه تو و رفيقت (ابوبكر) براي خلافت خيز برداشته و بر ما سبقت گرفتيد؟! عمر گفت: به خدا سوگند، اين كار را ما از روي عداوت و دشمني انجام نداديم! ولي او را براي امر خلافت كوچك ديديم!! و بيم آن داشتيم كه عرب و قريش تن به خلافت او نداده و وي را تنها گزارند! ابن عباس گفت: رسول خدا صلي الله عليه و اله علي را به جانشيني خود منصوب كرد و او را كوچك نشمرد، تو و رفيقت چگونه او را


كوچك شمرديد؟! پس عمر گفت: از روي ناچاري! به خدا سوگند، ما دو نفر بر هيچ امري بدون علي تصميم نمي گيريم، و نير هيچ كاري را بدون اجازه او انجام نمي دهيم. [1] .

اين امر طبيعي است كه عمر درصدد عذرخواهي و توجيه برآيد، او پس از آن كه تصريح مي كند: «علي از من و ابوبكر به خلافت و رهبري شايسته تر است!» به توجيه متوسل مي شود. ولي اين خلافت چه مصيبت هايي را براي اسلام و مسلمين به وجود آورد كه تا روز قيامت هم ادامه دارد، مخصوصا به خاطر اين خلافت چه مصيباتي كه بر اهل بيت وارد آمد.

اگر اين وسوسه و شهوت خلافت نبود، اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه و آله هم در بين قوم خود مانند بني اسرائيل در بين فرعونيان نبودند، و همچنين داستان عثمان و ماجراي جمل و صفين و نهروان و واقعه ي حري و مانند آن به وجود نمي آمد.

گاهي ممكن است اين مصيبت هايي كه به سر خاندان رسول خدا صلي الله عليه و اله سرازير شد را به حساب شيخين نياورند، و بگويند هدف آنها هنگامي كه بر ضد علي عليه السلام حكومت را به دست گرفتند، به وجود آمدن اين مصايب نبوده است، بلكه اين همه مصايب، نتيجه ي طبيعي خلافت آن دو است، و آنها اين تدبير را از ترس فتنه و آشوب و عدم اجتماع مردم عرب و قريش براي پذيرش حكومت علي انجام دادند! چنانچه عمر هم چنين سخني گفت.



پاورقي

[1] محاضرات الادباء، راغب اصفهاني، ج 4، ص 478، سال 1961 ه.ق.