بازگشت

جيره خواران


امام حسين عليه السلام در مقابل لشگر عمر سعد دوبار خطبه خواند: در مرتبه ي اول فرمود: «اي مردم، بگوييد من چه كسي هستم، سپس به خود آييد و خويشتن را ملامت كنيد و ببينيد آيا قتل و درهم شكستن حريم من براي شما جايز است؟ آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم؟ آيا من فرزند وصي و پسر عموي پيامبر شما نيستم؟ مگر من


فرزند كسي نيستم كه پيش از همه ي مسلمانان به خدا ايمان آورد و پيش از همه، رسالت پيامبر را تصديق نمود؟

به خدا سوگند، در همه ي دنيا و در ميان شما و ديگران، پيامبر خدا فرزندي جز من ندارد، واي بر شما! آيا كسي از شما را كشته ام كه در مقابل خون وي مرا به قتل رسانيد؟ يا مال كسي را گرفته ام و يا جراحتي بر شما وارد ساخته ام تا مستحق مجازاتم بدانيد؟

پس يكي از لشگريان ابن سعد (قيس بن اشعث) گفت:اي حسين! با يزيد بيعت كن تا راحت شوي. حضرت فرمود:

«لا، والله لا اعطيهم بيدي اعطاء الذليل، و لا افر منهم فرار العبيد»؛ نه، به خدا سوگند كه نه دست ذلت در دست آنان مي گزارم، و نه مانند بردگان از صحنه ي جنگ و از برابر دشمن مي گريزم. [1] .

در خطبه دوم نيز امام عليه السلام پس از اين كه اشاره اي به سرگذشت جدش پيغمبر صلي الله عليه و اله و پدرش علي عليه السلام، و داستان شهادت عمويش حمزه و فداكاري هاي آنها در راه دين نمود، سپاه دشمن را مورد خطاب قرار داد كه چرا بر قتل و ريختن خون او، پيش قدم شده اند؟

آنها در جواب گفتند: ما به خاطر اطاعت امير عبيد الله بن زياد تو را مي كشيم!!

اين سخن جيره خواران و مزدوران است، آنهايي كه فقط به دنبال پول و پاداش مي گردند، اما از عقيده و ايمان و اخلاق و دين اثري در زندگي آنها وجود ندارد.


امام حسين عليه السلام از مقام و منزلت خويش در بين آنها مي پرسد كه آيا به يكي از ايشان بدي كرده است؟

آنها نيز اقرار و اعتراف دارند كه او مقدسترين افراد، و پدر و مادرش بهترين مردم هستند. ولي چون «امير» چنين دستور داده آنها نيز مطيع اراده و خواست او مي باشند!

امام به ايشان فرمد: شما چگونه دشمنان خدا را براي كشتن دوستان خدا ياري مي كنيد؟ اما آنها انگشت خود را در گوش مي گذاشتند تا به غير از اطاعت فرومايگان چيز ديگري نفهمند؛ و اين نه به خاطر دشمني با پيامر و اهل بيت عليهم السلام بود، و نه به خاطر دوستي ابوسفيان و خاندانش، هرگز و هزاران هرگز، بلكه آنها جيره خوارانند؛ و اگر دنيا با حسين بود، او را براي نابودي بني اميه و حتي غارت و اسارت خاندان آنها ياري مي كردند.

اين شيوه ي جيره خواران در هر عصر و زمان است، هر كاري كه براي آنها سود و نفع داشته باشد انجام مي دهند، و لا غير. پس مطيع اوامر «امير» هستند، اگر چه يزيد و ابن زياد باشد؛ و مي كشند صادق امين را، اگر چه محمد صلي الله عليه و اله و حسين عليه السلام باشد!



پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 65، ص 6.