بازگشت

زينب از غارت خيمه ها مي گويد


حضرت زينب عليهاالسلام مي گويد: وقتي برادرم حسين عليه السلام شهيد شد، دشمن به خيمه هاي ما براي غارت و چپاول حمله ور گرديد، و من در اين هنگام در خيمه بودم، به ناگاه مردي با چشمان كبود داخل خيمه شد و هر چه بود غارت كرد، بعد متوجه امام زين العابدين عليه السلام كه مريض بود و روي پوستي نشسته بود، شد و پوست را از زير پايش كشيد و آن حضرت را روي زمين پرتاب كرد! سپس به جانب من آمد و مقنعه و روسري مرا از سرم برداشت! و گوشواره ام را با شدت كشيد و گوشم را مجروح كرد! و اين در حالي بود كه خودش به سختي گريه مي كرد!! گفتم: ما را غارت مي كني و اشك مي ريزي؟! گفت: براي


مصائب شما اهل بيت گريه مي كنم!!!

و ما نمي دانيم كه آيا بعضي انسان ها هم كه براي مصائب اهل بيت پيغمبر صلي الله عليه و اله گريه مي كنند، مانند همين مجرم و ستمگر هستند؟ و اگر به آنها بگويند اموال زينب كبري عليهاالسلام را غارت كن، اطاعت مي كنند يا نه؟ براستي چه فرقي بين آن مرد كبود چشم و كسي كه جز به خاطر منفعت و مصلحت خود كاري را عمل و يا ترك نمي كند، و به وجدان و دين توجهي ندارد، وجود دارد؟!

من گريه ي اين مرد كبود چشم و مولايش ابن سعد را در برابر كساني قرار مي دهم كه فكر مي كنند به مجرد گريه كردن يا تظاهر به گريه نمودن، مي توانند وارد بهشت شوند، اگر چه نفاق و حيله و گناه داشته باشند!!

و نيز در برابر كساني قرار مي دهم كه زندگيشان را در شرابخانه ها گذرانده و به لهو و لعب و قمار مشغولند، و هر چه مي گويند كفر است و فسق و دشنام به اديان و مذاهب؛ نه نماز مي شناسند چيست و نه روزه اي، و همين كه روز عاشورا فرامي رسد كفن پوشيده و با قمه و شمشير به فرق سرشان مي زنند، و به اين طريق تشيع و شيعه را به زشت ترين صورت ظاهر مي كنند، و اين نام مبارك و مقدس را لكه دار نموده، و به دست تهمت زنندگان و مخالفان مكتب تشيع بهانه مي دهند كه بگويند ما صلاحيت و لياقت زندگي را نداشته و عقيده ي ما بدعت و گمراهي است و لذا قويترين سلاح را به دشمن مي دهند!

باري، ذكر حسين عليه السلام فراموش شدني نيست، و هيچ گاه يادش از


دلها نمي رود. بنابراين بر ما است كه حسين عليه السلام را وسيله اي براي جلب خشنودي خدا و رسول و مصالح اسلام و مسلمين قرار دهيم و به وسيله آن حضرت علم را گسترش و جهل و تفرقه و استفاده از دين براي آباداني و تجارت دنيا را ريشه كن سازيم.