بازگشت

روش مبارزاتي امام سجاد


زماني كه مؤذن درباري در مسجد دمشق (براي قطع نمودن خطبه آتشين و رسوا كننده حضرت سجاد عليه السلام صدا زد: اشهد ان محمد رسول الله. امام زين العابدين عليه السلام به يزيد فرمود: آيا اين رسول الله جد تو است يا من؟ (اگر بگويي جد تو است دروغ مي گويي و اگر بگويي جد من است، پس چرا با اهل بيتش اين گونه عمل كردي؟).

امام سجاد عليه السلام در رابطه ي دعوت مردم به سوي اهل بيت، روشها و اسلوب خاصي داشت. شيوه ي تحضرت به اين صورت بود كه اين دعوت را ابراز نكرد و بدون سر و صدا، مطالب خود را در قالب مناجات و تضرع و خضوع در برابر خداي سبحان بيان مي داشت، بدين خاطر كه در زمان «بني اميه» بدون اين كه آنها را به كارشكني و مبارزه تحريك


كند، با آرامش، رسالت خود را به انجام رساند. و هر كسي كه در مناجات و دعاهاي امام در «صحيفه ي سجاديه» تأمل و دقت نمايد اين حقيقت را به طور روشن درمي يابد كه امام تمجيد و شكر خداوند نمي كند و طلب عفو و رحمت و چيزهاي ديگر نمي نمايد مگر اين كه آنها را با صلوات بر محمد و آلش بيان مي دارد. به طوري كه خواننده به محض خواندن متوجه عظمت و احترام اهل بيت مي گردد، و مي بيند كه همه جا اسم ايشان با اسم خدا و رسول خدا صلي الله عليه و آله مقرون است، و اين چنين روش و اسلوبي خواسته يا ناخواسته اثراتي را بر روي انسان مي گزارد. اين صلوات ها در دعاي روز عرفه (ترجيع بند گونه) زياد مشاهده مي شود. حضرت در فرازي از آن دعا عرض مي كند:

«پروردگارا! بر محمد و آل او درود فرست، آنچنان درودي كه هميشگي و جاودانه بوده و همچنان كه كلمات تو فاني نمي شود درود تو نيز فاني نگردد. پرودرگارا! بر محمد و آل او درود فرست، آنچنان درودي كه درودهاي فرشتگان و پيغمبران و رسولان و پيروان تو را جمع نمايد، و بر درودهاي بندگان مؤمن از جن و انس و اجابت كنندگان دعوت تو احاطه داشته باشد، و سلام و درود هر كه را از انواع آفريدگانت كه پديد آورده اي گرد آورد.

پروردگارا! بر او و خاندانش درود فرست، درودي كه هر درود گذشته و تازه اي را احاطه كرده و در بر داشته باشد. بر او و خاندانش درود فرست درودي كه نزد تو و نزد غير تو پسنديده باشد، دروودي كه با آنچه گفته شد درودهايي بيافريني كه هنگام آفريدنشان با آنها آن درودهاي پيش از آن را چندين برابر سازي، و بر گردش


روزگار آنها را بيافزايي، افزودن با چندين برابري كه جز تو نتواند آنها را بشمارد». [1] امام عليه السلام از خداوند متعال درخواست مي كند كه به عدد صلوات ملائكه و پيامبران و جنيان و انسان ها، و به عدد تسبيح تمامي آفريدگانش (چه حيوان، و چه نبات و چه جماد) [2] بر رسول و خاندانش درود بفرستد.

مسئلت مي كند كه خداوند به اين صلوات تداوم بخشيده و درودش را بر ايشان باقي كند به طوري كه لحظه لحظه بر تعداد آنها افزوده گردد، به قدري كه هيچ كس جز خدا نتواند حساب كند. و بديهي است اين درودهايي كه غير از خداوند شمارشش نتوان كنند، اشاره است به عظمت رسول خدا و خاندانش عليهم السلام، و جايگاه رفيع ايشان در نزد خدا و فرشتگان و پيغمبر صلي الله عليه و اله.

امام سجاد عليه السلام سپس روش و شيوه ي مؤثرتري را براي دعوت به سوي اهل بيت به كار مي گيرد و ادامه مي دهد:

«بار خدايا! درود و سلام فرست بر پاكيزگان و برگزيدگان خاندان آن حضرت، كه آنان را براي امر و فرمان خود (رهبري دين و راهنمايي مردم) برگزيدي، و خزانه داران علمت، و نگهداران دينت، و جانشينان خود در زمينت، و حجتهاي خويش بر بندگانت قرار دادي، و آنها را به خواست خود از پليدي و ناپاكي، پاك و منزه ساختي».

پاكان اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و اله كساني هستند كه «آيه ي تطهير»،


«آيه ي مباهله»، و «آيه ي مودت» براي آنها نازل شد، و نيز «حديث ثقلين»، «حديث ولايت» و «حديث منزلت» از جانب پيامبر صلي الله عليه و آله در شأن ايشان وارد شده است. و آنان معدن هاي علم خدا، نگهبانان دين حق، و خليفه هاي خدا در روي زمين هستند، و آنان غير از محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين، كس ديگري نخواهد بود.

امام عليه السلام در همان دعاي شريف از خداوند براي شيعيان اهل بيت طلب سلام و رحمت مي نمايد و عرضه مي دارد:

«پرودگارا! بر دوستداران ايشان، كساني كه به مقام و مرتبه ي آنان اقرار دارند، و از راه و روش آنها پيروي مي نمايند، و به دنبال آثار و نشانه هايشان مي روند، و به دستاويزشان چنگ مي زنند، و به دوستي و ولايتشان تمسك مي جويند، و به امامت و پيشوائي آنان اقتدا مي كنند، براي امر و فرمانشان تسليم و فرمانبردارند، در طاعت و پيرويشان مي كوشند، ايام روزگار (دولت كريمه ي ايشان) را انتظار دارند، و چشمهايشان را به سوي آنان دوخته اند، درودهاي بابركت و نيك و پاكيزه و فزاينده ي هنگام بامدادان و شبانگاهان خود را قرار بده.

و بر آنها و جانهايشان درود فرست، و كارشان را بر تقوا و پرهيزگاري فراهم نما، و احوالشان را اصلاح فرما، و توبه ي آنان را بپذير؛ زيرا تو بسيار توبه پذير و مهربان و بهترين آمرزندگاني، و ما را به رحمت و مهربانيت در دار السلام همنشين آنان بگردان».

شكي نيست كه دعا كردن براي شيعيان به منظور اصلاح كارهايشان، و توبه براي ايشان، و نيز مغفرت و آمرزش براي آنها؛ در حقيقت دعاي صريح بر اهل بيت، و تمسك به ولايت آنها، و نشر و


تبليغ مبادي و اعتقادات ايشان بود، و مبادي آنها هم غير از مبادي اسلام و تعاليم قرآن نيست.

با كمي دقت و تأمل در اين جمله ي امام عليه السلام: «ما را در دارالسلام همنشين آنان بگردان» اين سؤال را از خود مي كنيم كه امام چگونه از خداوند درخواست مي نمايد، تا او را در رديف شيعيان اهل بيت قرار دهد؟ در حالي كه شيعيان دعا مي كنند كه در اثر شفاعت امام و پدران بزرگوارش به نجات و رستگاري برسند، و از خداوند مسئلت مي كنند كه ايشان را در زمره ي اهل بيت محشور نمايد، و آن بزرگواران را براي جلب رضايت و رحمت حقتعالي وسيله قرار مي دهند؛ پس هدف امام چيست؟

در جواب مي گوييم: امام عليه السلام با اين كلام مي خواهد فقط در برابر خدا تواضع و فروتني نمايد، و اين روش معروفي است كه خاندان پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله به هنگام مناجات با پروردگارشان همواره خضوع و تذلل كرده و خودشان را متهم و كوچك مي نمايند و هيچ ارزشي براي خود در نظر نمي گيرند. و شواهد و نظاير آن در ادعيه و مناجات ها به شمارش درنيايد، و ما در اين جا يك نمونه ي كوچكي از بيانات و سخنان امام زين العابدين عليه السلام را مي آوريم: «خداي من! هرگز طاقت عقوبت و عذاب تو را ندارم، و نيز خود را از اين كه رفتار و كردارم موجبات عذابت را فراهم كرده تبرئه نمي كنم.» [3] .

علاوه بر آن امام عليه السلام مي خواهد شيعه را معرفي كند و بفهماند كه


ايشان كانون خوبي ها و تقوا هستند، و در پيشگاه الهي داراي مقامي شايسته و درجاتي بلند مي باشند.

خلاصه، اهل بيت عليهم السلام از آن زماني كه حقشان را غصب كردند، مي دانستند كه دين جدشان پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله در معرض اضطراب و خطر است؛ زيرا اهل بيت به كساني كه مسند حكومت را غصب مي كردند و يا ديگران به آنها مي دادند هيچ گونه ايمان و اعتمادي نداشتند.

اهل بيت عليهم السلام كاملا خطرهاي آينده را حس كرده و مي دانستند؛ از اين رو به هر طريق ممكن مردم را به حق و اهل حق و حقيقت راهنمايي و ارشاد مي نمودند، و بدانها مي فهماندند كساني كه حكومت و پيشوايي دين را با خود يدك مي كشند، گواهان خدا روي زمين، و جانشينان پيامبر صلي الله عليه و اله در امر و نهي كردن نيستند؛ بلكه گواهان الهي و جانشينان حقيقي و راستين رسول خدا صلي الله عليه و اله كساني هستند كه خدا و پيامبرش به ولايت و تمسك به ريسمان محكم ايشان امر فرموده اند. ايشانند كه هرگز از حق جدا نشده و حق نيز از رفتار و كردار آنان جدا نمي گردد، و حق هميشه دور ايشان مي چرخد. و بديهي است كه اين صفات به گواه حديث شريف «ثقلين»، جز بر اهل بيت عليهم السلام منطبق نمي باشد. [4] .

آري، اهل بيت عليهم السلام مي خواستند مردم ولو عده اي از ايشان به


ولايتشان ايمان آورده و به هدفشان كه رستگاري مردم بود برسند، و ديگر برايشان مهم نبود كه خلافت و حكومت را به دست آوردند يا نه، و به همين خاطر نيز حادثه كربلا و حوادث ديگر را به جان و دل خريدند تا اين كه پيروان و شيعيانشان در شرق و غرب عالم، به آثار و نشانه هاي آنان عشق ورزيده، شعائرشان را بپا مي دارند، و به تبليغ و نشر فضايل و مناقب آنها مي پردازند.



پاورقي

[1] صحيفه سجاديه، دعاي 47.

[2] در آيه 46، سوره‏ي اسراء آمده: و ان من شي‏ء الا يسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبيحهم، انه کان حليما غفورا.

[3] صحيفه سجاديه، دعاي 9.

[4] قال رسول الله صلي الله عليه و اله: اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي اهل بيتي، و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض. (مناقب ابن مغازلي، ص 234) و نيز فرموده است: علي مع الحق و الحق مع علي. (غاية المرام، باب 360) (مترجم).