بازگشت

چرا امام با خانواده و زنان از مكه خارج شد؟


گفته مي شود: وقتي حسين عليه السلام مي دانست كه حتما كشته خواهد شد - چنان كه به برادرش محمد بن حنيفه تصريح نمود - و نيز وقتي به كشته شدن پسر عمويش «مسلم» آگاه بود، پس چرا زنان و كودكان را همراه خود برد، تا اين كه اسير شده و مورد آزار قرار گرفتند؟

در جواب بايد گفت: بله، حسين عليه السلام و ياران و پيروانش به شهادت - قبل از وقوع - آگاه بودند. به اين دليل كه در كتب روايي تسنن و تشيع مشهور و متواتر است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله بارها از اين واقعه خبر داده است. چنان چه در «عقد الفريد» آمده است:

«ام سلمه گفت: پيامبر صلي الله عليه و اله در خانه من بود، و حسين عليه السلام نيز حضور داشت؛ پس او به پيامبر نزديك شد و من وي را در آغوش گرفتم، اما گريه كرد، و رهايش كردم، دوباره نزديك آن حضرت رفت و من او را گرفتم اما باز گريه كرد و رهايش كردم. در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت:اي محمد صلي الله عليه و اله آيا دوستش داري؟ فرمود: بله، گفت: اما بزودي امتت او را خواهند كشت. اگر مي خواهي خاك آن زمين را كه حسين در آن شهيد مي شود را به شما نشان بدهم،


اين را گفت و بال خود را گشود. پيامبر آن خاك را ديد و گريه كرد. [1] .

و نيز روايت شده كه رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: «اين فرزندم (حسين) در سرزميني از عراق كشته خواهد شد، پس هر كس او را ديد بايد ياريش كند». [2] سپس «طبري» ناقل اين روايت، اضافه مي كند: اين حديث در «معجم بغوي»، «صحيح ابوحاتم» و «مسند احمد بن حنبل» نيز آمده است.

بنابراين، براي ما روشن مي شود آن ياران و پيرواني كه حسين عليه السلام را از خروج منع مي كردند، مي دانستند كه او كشته خواهد شد و به احاديث پيامبر اعتماد داشتند؛ اما درباره ي اين سخن كه «هر كس او را ديد بايد ياريش كند» تجاهل نمودند و آخرت را به دنيا فروختند!

وقتي «عبدالله بن عمر» شنيد امام حسين عليه السلام از مكه خارج مي شود به سرعت خود را به حضرت رسانيد و گفت:اي پسر پيامبر! به كجا مي روي؟ فرمود: به عراق. گفت: جايي را كه پيامبر بوسه زد به من نشان بده! امام عليه السلام سينه اش را نشان داد، و عبدالله سه بار آن جا را بوسيد و گريه كرد و گفت: يابن رسول الله! با تو خداحافظي مي كنم؛ زيرا تو در اين سفر كشته مي شوي.

آري، اگر چه حسين عليه السلام كشته شود، اما ثمره و نتيجه ي شهادتش، نابودي باطل و آزادي و آگاهي مسلمانان از چنگال ظلم و جور بني اميه است، و هيچ راهي براي رهايي از اين ظلم و ستم نيست مگر


انقلابي پرشور عليه اموي ها و سلطان ايشان. و كشته شدن كودكان و به اسارت رفتن زنان، و گرداندن آنان در شهرها از بهترين وسايل براي انفجار و انقلابي بود كه پايه هاي حكومت ظالمانه بني اميه را سست و ويران ساخت.

پس اگر امام حسين عليه السلام زنان و كودكان را همراه خود مي برد قصد وهدف مقدسي دارد. وقتي امويان آنها را در شهرها بگردانند، و هر انساني ايشان را ببيند، به مردم با زبان حال و مقال بگويند كه اي مسلمانان، ببينيد «بني اميه» كه ادعاي مسلماني دارد با اهل بيت پيغمبرتان چه مي كند؟ و از آن پس مسلمين، هر جا با سپاه يزيد مواجه مي شدند به طرف آنها سنگ پرتاب كرده و به آنها و بني اميه ناسزا مي گفتند، و فرياد مي زدند: اي فاجران، اي ستمگران، و اي قاتلان فرزندان پيامبران!

و اگر ما فرض كنيم كه حضرت زينب عليهاالسلام در مدينه مي ماند و برادرش حسين در كربلا به شهادت مي رسيد، چه كاري غير از گريه و برپايي مجلس عزا از دست او ساخته بود؟ و من در كتاب «مجالس الحسينيه» گفته ام كه «آيا زينب عليهاالسلام راضي بود تا در مدينه بماند؟

آيا براستي زينب راه ديگري جز اسارت براي ورود به دارالاماره ي ابن زياد و مجلس بزم يزيد داشت تا بدان وسيله ابن زياد و پدرش را نفرين كرده و با خطبه آتشين خود كفر و نامسلماني يزيد را به گوش اجتماع برساند؟ هرگز».

آري، بني اميه با اسير نمودن اهل بيت و بردن آنها به شهرها و مجالس، زمينه را براي سقوط حكومت خويش فراهم كردند. هر


جنايتي كه امويان در كربلا انجام دادند، وبال و خسرانش گريبان خود آنها را گرفت.

«مسيو ماربين آلماني» در كتاب «سياسة الحسينيه» مي نويسد: «بعد از واقعه ي كربلا، اسرار و حقيقت پليد بني اميه فاش شد، و زشت كاري هاي آنها آشكار گشت و ناسزاگويي بر يزيد و بني اميه آغاز شد! و با اين كه ممكن نبود نام حسين و خاندان علي عليهم السلام در اطراف و جوانب يزيد به نيكويي برده شود، پس از اين واقعه در پايتخت و مجلس يزيد همه جا صحبت از مظلوميت حسين و يارانش بود و حسين و خاندان علي عليهم السلام را به تقديس و عظمت ياد مي كردند».



پاورقي

[1] عقد الفريد، ج 5، ص 124، چاپ 1953.

[2] ذخائر العقبي، ص 146، چاپ 1356.