قصيده شيواي «كعبي» درباره ي زينب
1- و ثواكل في النوح تسعد مثلها
أرأيت ذاثكل يكون سعيدا
2- ناحت فلم تر مثلهن نوائحا
اذ ليس مثل فقيدهن فقيدا
3- لا العيس تحكيها اذا حنت و لا
الورقاء تحسن عندها ترديدا
4- ان تنع أعطت كل قلب حسرة
او تدع صدعت الجبال الميدا
5- عبراتها تحيي الثري لو لم تكن
زفراتها تدع الرياض همودا
6- و غدت اسيرة خدرها ابنة فاطم
لم تلق غير اسيرها مصفودا
7- تخفي الشجا جلدا فان غلب الاسي
ضعف فابدت شجوها المكمودا
8- نادت فقطعت القلوب بشجوها
لكنما انتظم البيان فريدا
1- آنان مصيبت ديدگاني اند كه هر كس مثل آنها باشد خوشبخت و سعادتمند مي باشد؛ براستي آيا مصيب زده اي را ديده ايد كه خوشبخت باشد؟
2- چنان گريه و نوحه سرايي كردند كه احدي مثل آنها نوحه نكرد؛ زيرا هيچ كس مثل آنها عزيزاني اين چنين بزرگوار از دست نداده بود.
3- نه «عيسي» توان حكايت و بيان اين داستان را دارد و نه اوراق ظرفيت و گنجايش آن را دارند.
4- هر گاه مصائب خاندان پيامبر صلي الله عليه و اله به ياد مي آيد، قلب ها از حسرت پر مي شود، و اگر اين مصائب بر كوهها نازل مي شد، آنها را به لرزه در مي آورد.
5- اشكهاي چشم آنها زمين را زنده مي كرد، و اگر ناله هاي سوزناك آنان نبود، باغ ها خشك مي شدند.
6- دختر فاطمه به اسارت در كجاوه نشسته بود در حالي كه كسي جز اسير بيماري كه به غل و زنجير بسته شده بود، او را ملاقات نكرد.
7- مصائب و شدائد را پنهان مي كرد، اگر چه غصه بر او غلبه
مي نمود، ولي طاقت نياورده و بر چهره اش آشكار مي گشت.
8- فريادي زد و دلها با فرياد او به لرزه افتاد، لكن در آخر، با سخنان بي نظير خود جنايات امويان را رسوا نمود.
براستي اين نغمه هاي حزين و جانسوز را چه بناميم؟ آيا به اينها شعر گوئيم؟ كه شعر محتاج به اعمال فكر و اختيار و انتخاب معاني و الفاظ است، در حالي كه «كعبي» اين گونه شعر نسروده است، بلكه در وجود او مصائب و دردهاي خاندان پيغمبر صلي الله عليه و اله منعكس شده و از جايي كه خود نمي داند به او افاضه گشته است. درست مانند مادران جوان مرده و مصيبت زدگاني كه اشكشان از ديدگانشان جاري مي گردد. هر شيعه اي كه در ولايت و دوستي نسبت به خاندان پيامبرش صادق باشد، گاهي ولايت و محبتش را نسبت به آنها با گريه و اشك ابراز مي كند، گاهي چون وقت عزاي آنان فرارسد، به اقامه ي عزا مي پردازد، و يا سختي مسافرت را براي زيارت قبور مقدس ايشان به دوش مي شكد، و گاهي براي احقاق حق و دفاع از حريمشان با دشمنان آنها احتجاج مي كند، و يا اينكه در قالب شعر ولايت و علاقه خويش در به اهل بيت آشكار مي نمايد؛ چناچه سيد حيدر حلي [1] چنين كرده است.
اين اشك هاي نشأت گرفته از محبت حقيقي، نشانه ي ولايت و علاقه شديد است، و ما آن را در وجود افراد معدودي چون هاشم كعبي و
شريف رضي مشاهده مي كنيم. قصيده ي كعبي فقط براي بيان ناله هاي مصيبت ديدگان و به تصوير كشيدن غم ها و افسردگي ها نبود و نيز فقط براي گزارش كردن مصائبي كه بر خاندان محمد وارد شده شعر نگفته است؛ چنانكه بعضي از شعرا گفته اند:
سبيت نساء محمد و بناته
من بعد ما قتلت هناك رجاله
زنان و دختران اهل بيت پيامبر اسير شدند، پس از آن كه مردان و جوانانش كشته و به شهادت رسيدند.
پاورقي
[1] شاعر توانايي که در رثاي حسين عليهالسلام شعرهاي حماسي و انقلابي بسياري را سروده است.