بازگشت

مصيبت رسول خدا


زينب عليهاالسلام وفات جدش رسول خدا صلي الله عليه و اله را شاهد بود، و ديده كه مرگ آن حضرت چه تأثير عميقي بر مسلمين خصوصا پدر و مادر و اهل بيتش گذاشته است. اميرالمؤمنين عليه السلام در رحلت جانسوز پيامبر فرموده است:

«بعد از وفات رسول خدا صلي الله عليه و اله چنان مصيبتي بر من وارد شد كه گمان نمي كنم اگر بر كوهها نازل مي گرديد طاقت حمل آن را مي داشتند!... و مي ديدم كه اهل بيتم چنان از خود بي خود شده بودند كه كسي نمي توانست در چنين شرايطي خودش را كنترل كند، و توان تحمل مصيبتي كه به او رو آورده بود را نداشت، كه بيتابي صبرش را برده و عقلش را مبهوت مي نمود».

و طبيعي است كه اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه و اله در فراقش اين چنين داغدار باشند؛ زيرا تأثير مصيبت هر فقيدي به قدر و قيمت اوست. و براي عظمت رسول خدا صلي الله عليه و اله همين بس كه نام مباركش مقرون نام خداوند است (رسول خدا)، و ايمان به خدا پذيرفته نمي شود مگر اين كه بعد از آن، اعتراف و ايمان به رسالت رسول خدا محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله باشد.


پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله در بسياري از مواقع به وقايعي كه بعد از خود بر اهل بيت و خاندانش وارد خواهد شد خبر مي داد و بارها به صراحت و كنايه مصائب ايشان را گوشزد مي كرد، حتي در لحظه وفات نيز به ايشان نگاه كرد و گريست و چون سبب پرسيدند فرمود: «بر ذريه ام گريه مي كنم به خاطر آنچه بعد از من امتم با ايشان انجام مي دهند».

آري، زينب عليهاالسلام دختري پنج ساله بود كه جد بزرگوارش را از دست داد. او به چشم خود ديد كه پيكر مطهر رسول خدا صلي الله عليه و اله را از خانه مي بردند و به خاك مي سپارند. او براي فرار از دهشت و بيمي كه از ديدن اين منظره هاي دردناك به او دست مي دهد، به آغوش مادر پناه مي برد اما مي بيند مادر، خود گرفتار اندوهي است كه خاطر او را سخت آزرده و آرامش را از وي سلب نموده است. لذا به آغوش پدر پناهنده مي شود ولي او را نيز با كوهي از غصه و اندوه دست به گريبان مي بيند؛ پس دردها و داغها را به سينه مي ريزد و براي مصائب ديگر خود را آماده مي كند. زيرا اين اولين مصيبت زينب است اما مسلما آخرين آنها نيست.