بازگشت

چرا عبدالله بن جعفر با حسين از مدينه خارج نشد؟


اما در پاسخ به اين كه چرا عبدالله با حسين بن علي عليه السلام از مدينه خارج نشد، گروهي از حرف هاي بي پايه و اساس زده اند، و بعضي ديگر گفته اند: وي در آن زمان بينايي خود را از دست داده بود.

اعتقاد ما اين است كه عبدالله بعد از عمويش علي عليه السلام هميشه مطيع و فرمانبردار امام حسن و امام حسين عليهم السلام بود و در هيچ امري در نهان و آشكار از دستور آنها مخالفت نكرد، بلكه وقتي معاويه دخترش «ام كلثوم» را براي يزيد خواستگاري نمود، امر ازدواج وي را به دايي اش حسين بن علي عليه السلام محول كرد، همان طور كه خارج شدن همسرش عليهاالسلام را به حسين عليه السلام و خواست زينب واگذارد.

عبدالله كسي است كه دو پسر خود - عون و محمد - را امر كرد تا همراه سيدالشهدا عليه السلام از مدينه خارج شوند، و امام حسين عليه السلام هيچ گاه وي را ملزم به خروج از مدينه نفرمود، بلكه او را در تصميم گيري مختار كرد.

البته ظاهرا عبدالله به خاطر مصالحي كه مقداري براي ما مجهول است ماندن خود در مدينه را بيشتر صلاح مي ديد. و بدون شك اگر حضرت خارج شدن از مدينه و همراهي با خود را بر او فرض و واجب


مي نمود در اسرع وقت اجابت مي كرد، به هر حال ترديدي نيست كه عبدالله در نزد خدا و مردم مأجور و مشكور بود، از آن جهت كه به شهادت فرزندانش در ركاب حسين بن علي عليه السلام نه تنها رضايت داشت بكله غبطه مي خورد.

رفتار و سيره ي عبدالله بعد از شهادت امام حسين عليه السلام بهترين دليل بر ايمان و اخلاص وي، و صداقت و پيروي او از عمويش علي بن ابيطالب عليه السلام و فرزندانش است.

بيهقي در كتاب «المحاسن و المساوي» گويد: عبدالله بن عباس و عمرو بن عاص در مجلس معاويه حاضر بودند كه عمرو متعرض عبدالله بن جعفر شود، و از وي بدگويي كرد، ابن عباس بي درنگ گفت: «آن گونه كه تو گفتي نيست (و دروغ گفتي)، او در پيشگاه خدا بسيار ذاكر و در برابر نعمتهاي الهي سپاسگزار، و از بدگويي بيزار است، او بخشنده و با سخاوت، و بزرگواري بردبار است، درباره ي او ادعاي بي جا نمي توان نمود، و مانند كسي نيست كه اشرار قريش در ادعاي فرزنديش و پيرامون حسب او نزاع كنند - چنانچه درباره ي ابن عاص نزاع درگرفت - كه بالاخره بي لياقت ترين و پست ترين آنها منصب پدري را عهده دار شد. كاش مي دانستم كه با كدام سابقه متعرض مردان بزرگ شده اي؟ و با كدام حسب در ميدان نبرد با اشرافت آمده اي؟! آيا با شخصيتي كه داري؟! در حالي كه تو همان پست و فرومايه و بي شعوري؟! واي كاش مي دانستم خود را به چه كسي نسبت مي دهي؟ در صورتي كه پدرانت بين مردم قريش در خطاكاري و سفاهت و پستي مشهور بودند؟ از شرف و عظمت در دوران جاهليت


بي بهره بودند، و در اسلام هم، نه داراي سبقتي و ارزشي هستند و نه نام نيكي...».