بازگشت

محمد و عون دو شهيد كربلا


محمد و عون، همراه دايي خويش، حسين بن علي عليه السلام در كربلا به شهادت رسيدند. در مقاتل نوشته اند، عون در حالي كه به ميدان جنگ مي رفت با صداي بلند اين رجز را مي خواند:



ان تنكروني فانا ابن جعفر

شهيد صدق في الجنان ازهر



يطير فيها بجناح اخضر

كفي بهذا شرفا في المحشر



اگر مرا نمي شناسيد، من پسر جعفر بن ابي طالبم، آن شهيد صادقي كه در بهشت انور با پر و بال سبز پرواز مي كند، و اين شرف در روز محشر برايش كافي است.

اينانند كوچكان و بزرگان آل ابي طالب، كه چون كاري كنند براي آخرت خويش انجام دهند، و چون فخر فروشند به شهدا و صديقين فخر كنند، و چون انتقام گيرند براي خدا گيرند نه به خاطر اغراض


شخصي. لذا ايشان بر مسلمين حق مودت و دوستي داشته و در پيشگاه خداوند سبحان كرامت و رضوان دارند.

«عون» در كربلا سه سوار و هجده پياده را به درك واصل كرد و سپس توسط عبدالله بن قطنه ي طايي به شهادت رسيد؛ وقتي (بعد از ماجراي كربلا) مختار ثقفي به خونخواهي قيام كرد، او را گرفته و به قتل رسانيد.

محمد بن عبدالله بن جعفر نيز بعد از برادر به ميدان جنگ شتافته و چنين مي سرود:



اشكو الي الله من العدوان

فعال قوم في الردي عميان



قد بدلوا معالم القرآن

و محكم التنزيل و التبيان



از اين دشمنان به نزد خدا شكايت و ناله مي كنم، قومي كه گفتند قرآن را تغيير داده و نيز حكم تنزيل و محكم و تبيان را.

«محمد» ده نفر از دشمنان را به هلاكت رسانيد، و ابن نهشل تميمي با حمله اي او را شهيد نمود.

وقتي خبر شهادت حسين عليه السلام و عون و محمد در مدينه منتشرشد، عبدالله بن جعفر به سوگ نشست و مردم بر او وارد مي شدند و تسليت مي گفتند. او غلامي داشت به نام «ابوسلاس»، آن غلام به عبدالله گفت: اين مصيبتي است كه از حسين به ما رسيد! عبدالله خشمگين شده و نعلين خود را به سر او كوفت و گفت:اي پسر مرد نادان! آيا در مورد حسين عليه السلام چنين مي گويي؟ به خدا سوگند اگر در ركاب او حاضر بودم دوست داشتم از او جدا نشوم تا كشته شوم؛ و چيزي كه مرا تسكين مي دهد واندوهشان را آسان مي كند همين است


كه با برادر و عموزاده و سرورم كشته شده اند و ياري او كرده اند. سپس گفت: الحمدلله، راستي كه قتل حسين عليه السلام براي من سنگين است و اگر شخصا حسين را ياري نكردم و با او مواسات ننمودم، ولي با فرزندانم با او همراهي كردم و ياريش نمودم.