بازگشت

فاطمه بنت اسد (جده پدري)


پدر فاطمه (مادر اميرالمؤمنين عليه السلام) اسد نام داشت كه او نيز برادر عبدالمطلب يعني جد پيامبر صلي الله عليه و اله بوده است.

فاطمه اولين زن هاشمي بود كه با مردي هاشمي ازدواج كرد، شوهرش ابوطالب، همسري غير از او اختيار نكرد و ثمره ي اين ازدواج چهار پسر و يك دختر بود، به نامهاي: طالب، [1] عقيل، جفعر، و علي عليه السلام؛ و هر يك از اين فرزندان به ترتيب ده سال با ديگري فاصله


داشت، و تنها دخترشان «فاخته» نام داشت ملقب به «ام هاني».

هنگامي كه ابوطالب (بعد از مرگ پدر و جد رسول خدا) سرپرستي او را به عهده گرفت، فاطمه او را به منزله ي عضوي از اعضاي بدن خود دانسته و هميشه ملازم و مراقبش بود. لحظه اي او را از ياد و نظر خود دور نمي كرد؛ چون حضرت بيرون مي رفت مدام به فكر او بود، و همين كه بر مي گشت كارهاي خود را كنار گذاشته و به او رسيدگي مي كرد، به آن حضرت غذا داده و وي را مي شست و تميزش مي كرد، لباس بر تنش كرده، بدن و موهاي او را روغن مالي و شانه مي نمود، او را معطر كرده و نيازهاي او را برطرف مي نمود. هنگامي كه شب فرامي رسيد رختخواب حضرت را آماده مي كرد. خلاصه لحظه اي از او غافل نبود، و شب و روز در خدمتش بود، و بدين خاطر رسول خدا صلي الله عليه و اله او را «مادر» ناميد.

وقتي فاطمه بنت اسد وفات كرد (علي عليه السلام آن حضرت را مطلع كرد، و ايشان با شنيدن خبر مرگ فاطمه بسيار گريست) و با لباس خود او را كفن كرد، سپس دستور داد تا قبرش را آماده كنند، پس در قبر او خوابيد و برخاست، سپس فاطمه را در قبر گذاشت و حضرت با دست خود سنگ لحد روي قبرش گذاشت و فرمود: «خدايا! مادرم فاطمه بنت اسد را بيامرز و امام و حجتش را بر او تلقين نما، و قبرش را وسيع گردان». اصحاب عرض كردند: يا رسول الله! شما براي فاطمه كاري كرديد كه قبل از او با هيچ كس ديگر نكرديد؟ حضرت فرمود: «لباسم را به او پوشاندم تا از لباس هاي بهشتي پوشيده شود، و در قبرش خوابيدم تا خداوند قبرش را وسعت داده و از فشار قبر او را در امان


دارد؛ زيرا او بعد از ابوطالب بهترين خلق خداوند نزد من بود». [2] .

رسول خدا صلي الله عليه و اله اين اعمال را براي فاطمه انجام داد تا بدين وسيله از نيكي ها و خوبي هاي آن بانوي مكرمه تشكر نموده و به حسن اخلاق و زيبايي هاي او اعتراف كند. اما با اين همه احسان فاطمه را از احسان عمويش ابوطالب كمتر مي شمارد؛ زيرا فاطمه بيشتر به خود پيغمبر صلي الله عليه و آله احسان و خدمت مي كرد، ولي عمويش ابوطالب نه تنها به پيغمبر صلي الله عليه و آله بلكه به اسلام و مسلمين احسان فراواني كرد، و اگر حمايت ابوطالب و شمشير پسرش علي عليه السلام نبود، هرگز اسلام قائم و پابرجا نمي شد و سايه اسلام بر سر هيچ انساني نمي افتاد. و از همه عجيب تر اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله حقوقي را براي عمويش مطرح كرد، كه حقوق مادران بر فرزندانشان را پايين تر از آن قرار داده است. پس آن كه ادعاي مسلماني كرده و مي گويد، ابوطالب در شعله هايي از آتش قرار دارد، در واقع قصد افترا و بهتان به علي عليه السلام داشته و مي خواهد بدين وسيله در خلافت آن حضرت بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله خلل وارد كند.

خلاصه، بر هر انسان منصفي واجب است اين حقيقت را درباره ي ابوطالب پذيرفته و براي منكران اسلام ابوطالب بخواند يا به گوش آنها برساند. بر هر انسان منصف و مسلماني است كه خود را جاي يك انسان تيزبين كه دورترين اسباب و موانع را مي بيند قرار دهد، نه در جايگاه يك جاهل مقلدي كه فقط ظاهر را مي فهمد و به هر چه چاپ


مي شود اطمينان مي كند.


پاورقي

[1] طالب، پسر بزرگ ابوطالب بود که ذريه‏اي نداشت، و نام ابوطالب «عمران» يا «عبد مناف» بود که بخاطر طالب او را مکني به «ابوطالب» نمودند. (مترجم).

[2] استيعاب قرطبي، ج 4، ص 368.