بازگشت

دو روايت درباره ي ابوطالب


ابن هشام مي نويسد: «ابوطالب به فرزندش علي عليه السلام گفت: محمد صلي الله عليه و آله تو را جز به خير و نيكي دعوت نكرده است، پس به او بپيوند و ملازم او باش». [1] و معني اسلام هم در واقع همين اعتراف كردن است به اين كه دعوت محمد صلي الله عليه و اله به خير و صلاح بوده و اطاعت و پيوند با او واجب و ضروري مي باشد.

و نيز ابن سعد مي نويسد: «چون علي عليه السلام خبر مرگ پدرش ابوطالب رحمه الله را به پيامبر صلي الله عليه و اله رسانيد، آن حضرت گريست و فرمود: برو غسلش بده، كفنش كن و دفنش نما، خداوند او را مورد غفران و


رحمت قرار دهد». [2] .

و معلوم است كه پيامبر صلي الله عليه و اله هيچ گاه امر به تجهيز يك مشرك و ملحد نمي كند، و نيز طلب رحمت و رضوان براي او نخواهد كرد.

خيلي عجيب و غريب است كه اسلام ابوطالب نياز به دليل داشته و ايمانش مورد سؤال قرار گيرد، در حالي كه در دوران طفوليت پيامبر صلي الله عليه و اله سرپرستي او را به عهده داشت، و وقتي حضرت بزرگ شد ابوطالب ياريش كرد، و براي نصرت و ياري آن حضرت بلا و مصيبت بسياري را تحمل نمود تا احدي طمع آزار و اذيت به رسول خدا صلي الله عليه و اله را پيدا نكند. و نيز خيلي عجيب است كه اسلام وي مورد سؤال قرار گيرد در حالي كه بزرگان ما اتفاق دارند كه اگر دفاع و حمايت ابوطالب از اسلام و دعوت محمد صلي الله عليه و اله نبود، اثري از اسلام باقي نمي ماند.


پاورقي

[1] السيرة النبوية، ج 1، ص 247.

[2] طبقات ابن سعد، ج 1، ص 123- و سيرة الحلبية، ج 1، ص 467.