بازگشت

شراكت به رضايت


گفتيم اگر كسي از كرده خير يا شرّ شخصي راضي وخشنود باشد، شريك عمل او به شمار مي آيد، چه خود نيز اين كار را انجام دهد يا انجام ندهد، چنان كه شريك و مسئول پيامدها ونتايج آن عمل، يعني ثواب يا كيفر هم است. سيدرضي در نهج البلاغه از اميرمؤمنان روايت مي كند:

«أيّها الناس، إنّما يجمع الناس الرضا و السخط، و إنما عَقَرَ ناقة ثمود رجلٌ واحد، فعمَّهم الله بالعذاب، لِما عمّوه بالرضا؛ قال سبحانه: «فعقروها، فأصبحوا نادمين». فما كان إلا أن خارت أرضُهم بالخسفة خوار السكة المحماة في الأرض الخوارة؛

اي مردم! خشنودي و خشم از چيزي، همگان را در پيامد آن شريك مي سازد، چنان كه ماده شتر ثمود را يك نفر پي كرد، اما خدا همه را عذاب كرد، زيرا همگي آن كار را پسنديدند و خداي سبحان فرمود: «ماده شتر را پي كردند و سرانجام پشيمان شدند.» ديري نپاييد كه زمينشان صدا كرد وفرو رفت چنان كه آهن تفتيده در زمين سست فرو مي رود.» [1] نيز فرمود:

«الراضي بفعلِ قومٍ كالداخل فيه معهم. و علي كلِّ داخل في

باطلٍ إثمان: إثم العمل به، و الرضابه». [2] امام در اين فرمايش، جرم را به دو سبب مي داند: عمل و رضايت به گناه و سنت تعميم فقط باطل و گناه را در بر نمي گيرد، بلكه حق و ثواب را نيز شامل مي شود.


پاورقي

[1] نهج البلاغه، خ‏201.

[2] همان، حکمت‏154.