بازگشت

مرثيه غلام امام حسين


حضرت سيد الشهدا -عليه السلام- غلامي ترك داشت كه مردي بسيار خوب و درستكار و قاري قرآن بود. در روز عاشورا آن غلام باوفا بر لشكر دشمن تاخت و اين رجز را خواند:



البحر من طعني و ضربي يصطلي

والجو من نبلي و سهمي يمتلي



اذا حسامي في يميني ينجلي

ينشق قلب الحاسد المبجل



سپس دوباره حمله كرد و بنا به گفته ي برخي، هفتاد نفر از دشمنان را كشت تا آنكه خودش روي زمين افتاد.

فجاء [فجاءه] الحسين عليه السلام، فبكي و وضع خده علي خده.

آن گاه امام حسين - عليه السلام- بر بالين او آمد و گريست و صورت خود را بر صورت آن غلام گذاشت.

فقتح عينه فرأي الحسين عليه السلام، فتبسم ثم صار الي ربه.

سپس آن غلام، چشمانش را گشود. چون امام حسين -عليه السلام- را بر بالين خود ديد لبخندي زيد و پرنده ي روحش به سوي پروردگار پرواز كرد.

منتهي الآمال، ص 439 و نفس المهموم، ص 294.