بازگشت

نجات اسلام و مسلمين از چنگال بني اميه


مردم پس از قيام عاشورا به وجهه منافقانه بني اميه پي بردند و دانستند كه اين قوم كمر به نابودي اسلام بسته اند. معاوية بن ابي سفيان، يزيد بن معاويه و وليد بن يزيد، با دو امانت مورد سفارش پيامبر اكرم (ص)، يعني قرآن و عترت، [1] نهايت خصومت و دشمني را كردند. رفتار ناپسند و غير انساني معاويه با حضرت علي عليه السلام [2] و جنايتهاي بي نظير يزيد در فاجعه كربلا و شهادت مظلومانه حسين بن علي (ع) بر همه مردم روشن شد. وليد بن يزيد نيز به هنگام خلافت غاصبانه اش، قرآن كريم را به تير بست و مغرورانه خطاب به كتاب وحي الهي گفت: «هنگامي كه نزد خدا رفتي بگو كه «وليد» مرا با تير پاره پاره كرد!» [3] .

بناي اين دون صفتان، موجودي به نام «ابوسفيان» است كه همگان بر دشمني و نفاق او با پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم آگاهند. وي در روزهايي كه كور شده بود، در مجلسي پرسيد: آيا بيگانه اي در اين مجلس هست يا نه؟ و با شنيدن صداي «اشهد ان محمد رسول الله» گفت: ببينيد اين هاشمي، اسم خود را در كجا قرار داده و چگونه بالا برده است؟ امام علي عليه السلام كه در آنجا حضور داشت فرمود: خدا چشمان تو را بگرياند. خداوند، اسم او را بالا برده و در قرآن فرموده است: «و وضعنا لك ذكرك».ابوسفيان گفت: خدا چشمان آن را كه گفت در مجلس غريبه اي نيست بگرياند.» [4] .

قيام عاشورا، ماهيت كفر و نفاق دودمان بني اميه و دشمني آنان با اسلام را براي هميشه آشكار ساخت و بنياد آنان را در كمتر از يك قرن برانداخت.


پاورقي

[1] منابع آن حديث که حديث شريف ثقلين است گذشت.

[2] بنگريد به: شرح نهج‏البلاغة ابن ابي‏الحديد 222 /13، معالم المدرستين 52 /2.

[3] بنگريد به: مروج الذهب 216 /3.

[4] نقل از مقاله استاد محمد رضا حکيمي تحت عنوان «عاشورا».