بازگشت

آن سر، كه خون او ز گلويش چكيده است






اين گنج غم كه در دل خاك آرميده است

اين دختر حسين سر از تن بريده است



اين است دختري كه پدر را به خواب ديد

كز دشت خون به نزد اسيران رسيده است



بيدار شد ز خواب و پدر را نديد و گفت

اي عمه جان، پدر مگر از من چه ديده است



اين مسكن خراب پسنديده بهر ما

از بهر خود جوار خدا را گزيده است



زينب به گريه گفت كه باشد برادرم

اندر سفر كه قامتم از غم خميده است



پس ناله رقيه و زنها بلند شد

و آن ناله را يزيد ستمگر شنيده است



گفتا برند سوي خرابه سر حسين

آن سر كه خون او ز گلويش چكيده است



چون ديد راس باب، رقيه بداد جان

مرغ روان او سوي جنت پريده است



اين است آن سه ساله يتيمي كه درجهان

جز داغ باب و قتل برادر نديده است



داني گلاب مرقد اين ناز دانه چيست

از عاشقان كربلا اشك ديده است



معمور هست تا به ابد قبر آن عزيز

ليك قبر يزيد را به جهان كس نديده است. [1] .




پاورقي

[1] شعر از مرحوم حضرت آيه الله العظمي حاج سيد علي فاني اصفهاني «ره» متوفاي 23 شوال 1409 هجري قمري، مطابق 8 خرداد 1368 شمسي نگارنده گويد: روزي خدمت ايشان رسيدم که کتاب «عزاداري از ديدگاه مرجعيت شيعه» را تقديم نمايم و نظرشان را راجع به عزاداري اهل بيت عليه السلام و نظر مبارک مرحوم آيه الله العظمي ميرزاي نائيني را بدانم. مرحوم علامه فاني فتواي مرحوم ميرزاي نائيني را تاييد فرمودند. اين جانب ياد آور شدم که کتابي در باب زندگينامه غمبار سه ساله دختر امام حسين عليه السلام حضرت رقيه عليه السلام مشغولم. لذا ايشان فرمودند: شعري در باب عرض ارادت به ساحت مقدس حضرت رقيه عليه السلام سروده ام، ما هم اين شعر را به يادگار از ايشان در اينجا آورديم.