بازگشت

اشك يتيم






اي عمه بيا تا كه غريبانه بگرييم

دور از وطن و خانه، به ويرانه بگرييم



پژمرده گل روي تو از تابش خورشيد

در سايه نشينيم و به جانانه بگرييم



لبريز شد اي عمه دگر كاسه صبرم

بر حال تو و اين دل ويرانه بگرييم



نوميد ز ديدار پدر گشته دل من

بنشين به كنارم، پريشانه بگرييم



گرديم چون پروانه به گرد سر معشوق

چون شمع در اين گوشه كاشانه بگرييم



اين عقده مرا مي كشد اي عمه كه بايد

پيش نظر مردم بيگانه بگرييم