بازگشت

معجزه اي از امام سجاد در حال اسارت


روزي صيّادي كه بچه آهويي در بغل داشت آمد از كنار خرابه عبور كند، چشمش به اسيران و اطفال افتاد. ايستاد و به تماشاي كودكان اهل بيت پرداخت. آنان كه آهو بره را مشاهده كردند، به محضر امام زين العابدين عليه السلام آمدند و گفتند ما آهو مي خواهيم. حضرت به صياد فرمودند آيا اين بچه آهو را مي فروشي؟ عرض كرد بلي، ولي چون خوش خط و خال و زيباست قصد دارم او را نزد يزيد ببرم تا انعام بسيار بگيرم. حضرت فرمودند هرچه بخواهي در مقابل اين آهو برّه به تو خواهم داد. او تعجّب نمود، و هنوز چيزي نگفته بود كه حضرت تعدادي از ريگهاي جلوي خرابه را برداشتند و به او دادند. صيّاد مشاهده كرد آنچه به او داده شده جواهرات پر ارزش و قيمتي است. با خرسندي آهو برّه را تقديم نمود و رفت.

وي اين معجزه را براي ديگران بازگو كرد، به طوري كه در شام منتشر شد و به گوش يزيد لعين رسيد. يزيد صيّاد را طلبيد و از او خواست كه جريان را برايش نقل كند، و چون مشاهده كرد وي شيعه و مُحب حضرت گرديده و موضوع را به صورت يك كرامت بيان مي نمايد و قلوب مردم را متوجّه حضرت مي كند، دستور داد صيّاد را بكشند و دفن كنند تا اين خبر بيش از آنچه بين اهالي منتشر شده افشا نگردد. ولي فاصله اي چندان نشد كه موضوع به عرض امام سجّاد عليه السلام رسيد. حضرت به سر قبر صيّاد آمدند، و با يك اشاره فرمودند، به اذن خدا از جايت برخيز! بلافاصله قبر شكافته شد و صيّاد از قبر خارج گرديد. [1] .


پاورقي

[1] مجموعه انوار علمي معصومين از رسول خدا تا امام زين العابدين عليه السلام. اثر حاج شيخ علي فلسفي.