بازگشت

سر بريده با امام سجاد سخن مي گويد


در شرح وافيه ابي فراس آمده است: موقعي كه امام سجّاد عليه السلام از يزيد ملعون خواست سر بريده پدرش را به او نشان دهد و يزيد جواب داد ابدا سر پدرت را نخواهي ديد، سر مقدّس در طشت بود و دستمالي بر روي سر انداخته بودند، ناگهان دستمال از سر مقدّس بلند شد و سر مقدّس شهيد كربلا به سخن آمد و فرمود: سلام بر تو اي پسرم، سلام بر تو اي علي. سپس ‍ امام سجّاد عليه السلام عرض كرد: بر تو باد سلام و رحمت و بركات خدا اي پدر، مرا در اين سن كم يتيم كردي و رفتي و بين من و شما جدايي افتاد و من به مدينه و حرم جدّم مي روم و تو را نزد خداوند وديعه مي گذارم. خدا نگهدارت باشد. [1] .


پاورقي

[1] معالي السبطين، مرحوم شيخ مهدي مازندراني، متوفاي سال 1380 ه‍ ق، ج 2 ص 112.