بازگشت

پيك اسلام در سرزمين شام


پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از نخستين روز بعثت، آيين خود را آييني جهاني معرّفي مي كرد. چنانكه در بسياري از آيات قرآن به جهاني بودن اسلام تصريح شده است. از آن جمله مي فرمايد:

(قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّي رَسولُ اللهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعا): اي مردم! من فرستاده خدا به سوي همگي شما هستم. [1] .

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از سالهاي نخست بعثت، پيوسته در پي فرصتي بود كه به نشر آيين خود در ميان ملل جهان بپردازد، امّا توطئه هاي مختلف دشمنان اسلام به وي فرصت انجام اين كار را نمي داد.

پس از آنكه در سال ششم هجري پيمان صلح حُديبيّه ميان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و قريش بسته شد و فكر رسول خدا از خطر حمله قريش آسوده گرديد، پيامبر تصميم گرفت زمامداران وقت و رؤ ساي كشورهاي مختلف آن روز را طي نامه هايي به اسلام دعوت كند و آيين خود را كه از دايره يك عقيده ساده گام فراتر نهاده به صورت يك آيين جهاني درآمده بود به ملل جهان آن روز عرضه نمايد.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله شش نفر از ورزيده ترين افراد را طي نامه هايي كه رسالت جهاني آن حضرت در آنها منعكس بود به نقاط مختلف روانه كرد. سفيران هدايت دريك روز رهسپار سرزمينهاي ايران، روم، حبشه، مصر، يمامه، بحرين و حيره شدند. قيصر، پادشاه روم شرقي، با خدا پيمان بسته بود كه هرگاه در نبرد با ايران پيروز گردد به شكرانه اين پيروزي، از مقر حكومت خود قُسطنطنيه پياده به زيارت «بيت المقدس» رود. او پس ‍ از پيروزي به نذر خود جامه عمل پوشانيد و پياده رهسپار بيت المقدس ‍ گرديد.

«دحيه كلبي» مأمور شد نامه رسول خدا صلي الله عليه و آله را به قيصر برساند. او قبلا سفرهاي متعددي به شام داشت و به نقاط مختلف شام كاملا آشنا بود. قيافه گيرا، صورت زيبا و سيرت نيكوي وي شايستگي همه جانبه او را براي انجام اين وظيفه خطير ايجاب مي كرد. وي پيش از آنكه شام را به قصد قُسطنطنيه ترك كند در يكي از شهرهاي شام يعني «بُصْري» [2] اطلاع يافت كه قيصر عازم بيت المقدس است. لذا فورا با استاندار بُصْري، به نام حارث بن ابي شمر، تماس گرفت و مأموريّت خطير و پر اهميّت خود را به او ابلاغ كرد. واقدي [3] مي نويسد: «پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده بود كه نامه را به حاكم بُصْري بدهد و او نامه را به قيصر برساند». شايد اين دستور از اين نظر صادر شده بود كه پيامبر شخصا از مسافرت «قيصر» آگاهي داشت، و يا اينكه شرايط و امكانات دحيه محدود بوده و مسافرت تا قسطنطنيه خالي از اشكال و مشقّت نبوده است. در هر صورت، سفير پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با حاكم بُصري تماس گرفت. استاندار، «عدي بن حاتم» را خواست و او را مأمور كرد تا همراه سفير پيامبر صلي الله عليه و آله به سوي بيت المقدس بروند و پيام و نامه پيامبر را به دست قيصر برسانند.

ملاقات سفير با قيصر در شهر حمص صورت گرفت. وقتي مي خواست به ملاقات قيصر برود، كارگزاران سلطان به او گفتند كه بايد در برابر قيصر سر به سجده بگذاري و در غير اين صورت به تو اعتنا نخواهد كرد و نامه تو را نخواهدگرفت. دحيه، سفير خردمند پيامبر اسلام، گفت: «من، براي كوبيدن اين سنّتهاي غلط، رنج اين همه راه را بر خود هموار كرده ام. من از طرف صاحب رسالت محمّد صلي الله عليه و آله مأمورم به قيصر ابلاغ كنم كه بشر پرستي بايد از ميان برود، و جز خداي يگانه كسي مورد پرستش واقع نگردد. با اين مأموريّت و با اين عقيده و اعتقاد، چگونه مي توانم تسليم نظريّه شما شوم و در برابر غير خدا سجده كنم؟».

منطق نيرومند و نيز صلابت و استقامت سفير، مورد اعجاب كاركنان دربار قرار گرفت. يك نفر از درباريان خير انديش به دحيه گفت مي تواني نامه را روي ميز مخصوص قيصر بگذاري و برگردي. كسي جز او دست به نامه هاي روي ميز نمي زند و هر موقع نيز نامه را بخواند، شما را به حضور خواهد طلبيد. دحيه از راهنمايي آن مرد تشكّر كرد و نامه را روي ميز قيصر گذارد و بازگشت. قيصر نامه را گشود.

بسم الله الرحمن الرحيم

من محمّد بن عبدالله الي هر قل عظيم الروم، سلام علي من اتّبع الهدي أمّا بعد فإ نّي أدعوك بدعاية الا سلام أسلم تسلم يؤتك الله أجرك مرّتين فإ ن تولّيت فإ نّما عليك اثم (الاريسين) و يا أهل الكتاب تعالوا إلي كلمة سواء بيننا و بينكم الّا نعبد إلّا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتّخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فإ ن تولّوا فقولوا بأنّا مسلمون (محمّد رسول الله).

ابتداي نامه، كه با «بسم الله» شروع شده بود، توجّه قيصر را به خود جلب كرد و گفت: من از غير سليمان تاكنون چنين نامه اي نديده ام.

سپس مترجم ويژه عربي خود را خواست تا نامه را بخواند و ترجمه كند. او نامه پيامبر را چنين ترجمه كرد:

(نامه اي است) از محمّد فرزند عبدالله به هرقل بزرگ روم. درود بر پيروان هدايت! من تو را به آيين اسلام دعوت مي كنم، اسلام آور تا در امان باشي، خداوند به تو پاداش مي دهد (پاداش ايمان خود و پاداش ايمان كساني كه زيردست تو هستند). اگر از آيين اسلام روي گرداني گناه «اريسان» نيز بر توست. اي اهل كتاب، ما شما را به يك اصل مشترك دعوت مي كنيم: به اينكه غير خدا را نپرستيم، و كسي را انباز او قرار ندهيم، و بعضي از ما بعضي ديگر را به خدايي نپذيرد. هرگاه (اي محمّد) صلي الله عليه و آله آنان از آيين حق سر برتافتند بگو گواه باشيد كه ما مسلمانيم.


پاورقي

[1] سوره اعراف، آيه 158.

[2] بصري مرکز استانداري حوران بود که از مستعمرات قيصر به شمار ميرفت و حارث بن ابي شمر و به طور کلي ملوک غسان به صورت دست نشاندگي از قيصر در آنجا حکومت ميکردند.

[3] طبقات الکبري، ج 1، ص 259.