بازگشت

به سوي حرم امن الهي


نگاه به حيرت نشسته بسياري نظاره گر حسين عليه السلام بود كه با صدايي اندوهبار در كنار مرقد مطهر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با جدش نجوايي غريبانه


داشت و از هجرت سخن مي گفت. گروهي وي را در حال وداع آخرين با مادر و برادر عزيز خود مي ديدند و از سيماي غمبار آن حضرت خبري حزن انگيز و جانسوز در مي يافتند.

ديري نپاييد كه كاروان حسين به سوي مكه، حرم امن الهي، حركت كرد، در حالي كه ماهتاب وجود ابوالفضل در بين كاروانيان بود و با بيرق هدايت بر شكوه كاروان مي افزود. امام و همراهان در شب جمعه سوم شعبان 60 هجري به مكه رسيدند و در خانه عباس بن عبدالمطلب فرود آمدند. [1] آغوش مردم مكه بر كاروان امام حسين عليه السلام گشوده بود و استقبال محبت آميز آنان از عشق قلبي آنها به فرزند رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم خبر مي داد.

سخنان حضرت با مردم و افشاگريهاي امام عليه حكومت يزيد، حاكم مكه را بر آن داشت تا خبر ورود حسين عليه السلام و فعاليتهاي وي را به يزيد نوشته و آينده خود را ايمن سازد.

پس از مدتي امام عليه السلام احساس خطر كرد و براي آنكه حرمت بيت الله الحرام شكسته نشود، روز هشتم ذيحجه و در حالي كه سپيدپوشان زائر فوج فوج به سوي عرفات روان بودند، حج را به عمره تبديل كرد و به سوي «عرفات عشق و شهادت»كربلا رهسپار شد. [2] .

خبر شهادت مسلم، سرشك غم از ديدگان فرزند فاطمه جاري


ساخت [3] و خاندان حضرت را در اندوه فروبرد.

«شراف» منزلگاهي بين مكه و كربلا بود كه شرافت و بزرگواري سلاله رسول و پاره تن بتول را نمايان ساخت. دراين نقطه امام عليه السلام به عباس عليه السلام فرمود:

«ابوالفضل! تو سقا هستي، هر چه در توان داريد آب ذخيره كنيد كه مهمان تشنه خواهيم داشت.» [4] .

ساعاتي بيش نگذشته بود كه سياهي سپاه دشمن خود را نشان داد و بصيرت امام آشكار شد. چون به كاروان حسين رسيدند، امام فرمان داد آنها را سيراب سازند. بدين ترتيب حر بن يزيد رياحي و هزار سربازش سيراب شدند و چهارپايانشان نيز از هلاكت نجات يافتند.

اين رويارويي آغازي براي ماجرايي خونين كربلا شد و امام، اصحاب حضرت و خاندان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را در دوم محرم الحرام در نينواي عشق قرار داد.

لحظاتي چند از ورود امام به كربلا نگذشته بود كه نگاه نوراني حضرت سيماي سپيد اصحاب و دلباختگان را فراگرفت و جمله اي معرفت آفرين از لبان حضرت تراويد:

«ان الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحو طونه


مادرت معائشهم، فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون.» [5] .

«مردم بندگان دنيا هستند و دين چون آب دهاني است كه بر روي زبانهاي آنها جاري است؛ و تا وقتي معيشتهاي آنان فراوان است متعهد و حافظ دين هستند؛ اما زماني كه به بلا و مشكلات آزمايش شوند، دينداران حقيقي اندك خواهد بود.» [6] .

مشعل فروزان سخنان امام عليه السلام آينده حركت حضرت را روشن ساخت و ابرهاي ابهام و ترديد را از آسمان انديشيد اصحاب كنار زد در اين ميان، معرفت و عشق عباس در كنار شهامت و ارادتش چنان جلوه گر شد كه نخل اميد دوستان را بارور ساخت و بستان ايمان آنان را رايحه ايثار و فداكاري بخشيد.

آفتاب يقين ابوالفضل عليه السلام چنان بود كه از آغازين لحظه كاروان هماره دست اطاعت از امام حسين عليه السلام بر سينه و انديشه حمايت از وي در سر داشت، پروانه وار اطراف زنان و كودكان حرم حسيني در گردش بود و با همه توان در برآوردن نيازهاي آنان مي كوشيد.

گلواژه هاي «عمو» و «برادر» از لبان اهل حرم بيرون مي تراويد و با آغوش پرمهر و سيماي سپيد و به نور نشسته عباس روبه رو مي شد. اخلاص، مواسات، فداكاري و ايثار ابوالفضل روز به روز شكوفاتر مي شد و بسان نسيمي فرح بخش اهل بيت عليهم السلام را در آرامش فرو مي برد.



پاورقي

[1] مقتل الحسين، ص 158؛ زندگاني حضرت ابوالفضل العباس، ص 121 - 120.

[2] الارشاد، ص 67؛ مقتل الحسين، ص 194 - 193.

[3] اللهوف، ص 32.

[4] زندگاني قمر بني هاشم، ص 83؛ مقتل الحسين عليه‏السلام، ص 214.

[5] ر. ک: مقتل الحسين مقرم، ص 231؛ منتهي الآمال، ج 1، ص 622.

[6] لمعات الحسين عليه‏السلام، علامه سيد محمد حسين تهراني، ص 38.