بازگشت

ابوقربه


كنيه اي كه با هاله اي از عظمت و شجاعت همراه بوده و يادآور كربلاست «ابوقربه» [1] است. واژه اي كه بارش بركات وجودي عباس عليه السلام وجود آن را رقم زد؛ آنجا كه تمامي راهها براي دستيابي به آب بسته شد و


سپاه سيه سيرت دشمن، امكان رسيدن حتي قطره اي آب به خيمه اهل بيت عليهم السلام را غير ممكن ساخته بود، همت والاي «ابوقربه»، شهامت و شجاعت وي را به نمايش گذارد و حضرتش، پيروز و سربلند، كام اطفال و زنان حرم حسيني را حلاوت آب بخشيد. [2] آن مردانگي و دلاوري اين كنيه زيبا را براي او به ارمغان آورد و از آن روز، عباس به «ابوقربه» معروف شد. [3] .

لقبهاي زير از ديگر القاب تابناك و معرفت آفرين حضرت عباس عليه السلام است؛ القابي كه هر يك مظهر مردانگي و فتوت و آينه دلاوري و شجاعت آن پاك سرشت است:

13- عميد (ياور و كمك كننده دين خدا).

14- سفير (نماينده حجت خدا).

15- صابر (شكيبا بر سختيهاي حيات، بلاها و دشواريهاي هجرت از مدينه تا كربلا و روز عاشورا).

16- محتسب (كسي كه مصايب پايداري در راه تقدس و پر نور خويش را به حساب ذات پاك پروردگار خويش گذارد).

17- مواسي (جانبازي كه جان خويش را سپري براي سختيهاي برادر مي كرد و هماره حق دفاع از حجت خدا را ادا مي كرد).


18- مستعجل (سرو قامتي مهربان كه بر آوردن حاجات ديگران و ياري حاجتمندان از هيچ تلاشي دريغ نمي كرد).

19- مضهضب(كسي كه به سان آتش در برابر ستمكاران و متجاوزان شعله كين بر مي افروخت و آنان را خار و ذليل مي كرد).

20- ابوالشارة (صاحب كرامتي عظيم كه افرادي را كه به دروغ بر نام مبارك ابوالفضل قسم مي خورند دچار مرگ، بيماري و يا مصيبتي سخت و طاقت فرسا مي كند).

21- ابورأس الحار (چون عباس عليه السلام به ستمگران زورگو هيچ اغماض نشان نمي داد و مجرومين را عفو نمي كرد، ابورأس الحار لقب شايسته وي شد).

22- ابوفرجه (سپيد سيرتي كه اندوه و ناراحتي دردمندان را با گشايش و كمك چشمگير برطرف مي كرد).

23- الترهب ببنانه(آبرومندي والامقام كه از ابهتي فراوان برخوردار است و قلوب افراد لبريز از عظمت و بزرگي شخصيت باشكوه اوست). [4] .


پاورقي

[1] قربه - به کسر قاف - به معني صاحب مشک است.

[2] ر. ک: المقاتل، ابوالفرج اصفهاني، ص 90 - 89؛ تاريخ الخميس، ابوالحسن الدياربکري، ج 2، ص 317؛ انوار النعمانيه، ج 1 ص 370؛ العباس، ص 146.

[3] مولد العباس بن علي عليه‏السلام، 56؛ قمر بني هاشم، ص 24؛ سردار کربلا، ص 170.

[4] بطل العلقمي، ج 2، صص 113 - 107.