بازگشت

پرچمدار و علمدار


برقراري پرچم در هر سپاه نشان حيات و نظم سپاه است. و پرچمدار از مقامي بلند بهره مند است، زيرا نظام لشكر و رزمندگان به دست اوست.


آنگاه كه علم ثابت و پابرجاست، پيام سرافرازي سربازان و برقراري سپاه نمايان است.

از اين رو عادت عرب از دير زمان، افتخار به نشانها و پرچمهاي خود بوده و آن را برترين دليل پيروزي خويش مي شمرده است.

مقام اول هر قبيله پس از فرماندهي كل قوا صاحب بيرق و علمدار محسوب مي شد.

رسم ديرينه رزم آوري، از ساليان دور تا كنون، بدين سان بوده است كه براي برقراري علم تدبيري شايسته مي انديشيدند و براي آنكه سرافرازي بيرق، حتي لحظه اي از دست نرود، جانشيناني چند براي مراحل مختلف نبرد پيش بيني و معرفي مي كردند. بر اين اساس، رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در آغازين لحظات يكي از جنگها، جعفر بن ابيطالب را علمدار معرفي فرمود؛ آنگاه زيد بن حارثه را جانشين وي ساخت و سپس عبدالله بن رواحه انصاري را قائم مقام او خواند تا هماره نگاه سپاه بر علم دوخته باشد و نظام لشكر برقرار بماند.

اميرمؤمنان علي عليه السلام نيز در صفين و جمل، از اين شيوه ارجمند استفاده كرد و بيرق را به دست رزمندگان شجاع سپرد.

امام حسين عليه السلام، هنگام خروج از حجاز، بيرقي برافراشت و آن را به دست برادرش حضرت عباس عليه السلام داد. از آن روز تا واپسين لحظه هاي حيات عباس عليه السلام، علم همچنان برافراشته باقي ماند. آنگاه كه حضور عباس عليه السلام در قلب سپاه نور ضرورت داشت و هجوم وي به دشمن لازم


بود، حضرت با جوانمردي و دلاوري به لشكر عمر سعد حمله مي كرد، با رجزهاي مختلف نام علي عليه السلام و حماسه هاي جاويد علوي را زنده مي ساخت و به قلب سپاه بازمي گشت.

عباس عليه السلام امانتداري ايثارگر بود كه جان خويش را در راه حفظ امانت و برقراري بيرق فدا كرد، به طوري كه گروهي «علمدار» را برجسته ترين لقب وي دانسته اند و بسياري از شعرا و شيفتگان كوي او درباره اين لقب ارزشمند و پربها، شعرها سروده اند و صحيفه اي از دفتر ارادت خويش را گشوده اند. [1] .


پاورقي

[1] بطل العلقمي، ج 2، ص 107 - 72.