بازگشت

پايان سفر


در پايان، اين بررسي مختص به بخشي از تاريخ، كه بحث ما بدان نيازمند بود و پس از ايجاد پرتوهايي روشن بر نقاط تاريك و زواياي تيره همان بخش تاريخي، و علي رغم آنكه تمام جوانب قضيه را به خوبي بحث كرده و پيشامد و پيامدهاي آن را استيفا نموديم، ليكن لازم مي دانيم اشاره كنيم كه بحث و بررسي پيرامون جامعه كوفه در آن دوران، نياز به كوششي مستقل و گسترده دارد كه با بي نظري و تعهدي شرعي مجددا به كوفه، اما با ديدي انتقادي، ليكن منصفانه نگريسته شود. كاري كه با مزاج عده اي از متفكرين، نويسندگان و سخنوران كه نوع بررسي و انديشه بر ايشان علي السويه است؛حال چه تحليلي باشد و چه انفعالي يا نمادين، نمي سازد.

ما معتقديم انجام چنين مهمي و بررسي مستقلي، بسياري از نگرشها و تصورات اساسي، ليكن موهوم را تصحيح مي كند.

اگر ما گفتيم كوفه داراي ارزشي بسياري براي امت اسلامي است بدان جهت است كه اهل كوفه اولين كساني بودند كه شهرشان را مدرسه اي كردند با درهايي باز براي امور انقلابي و سياسي. و علاوه بر آنها در زمينه علوم متنوع ديگري هم كوششهايي داشتند.

ما نبايستي ارزش روحي گرانبهاي اين شهر را فراموش كنيم؛لذا مي بينيم اين شهر محل اهتمام و مركز ثقل توجه اهل بيت عصمت و طهارت بوده است؛چه در عرصه حكومت و اداره جامعه و چه در عرصه تحركات پيكارانه و انقلابي و چه در گستره علم و معرفت يا ميدان فعاليت هاي تبليغي براي نشر رسالت و مذهب و بسياري از عرصه هاي ديگر.

و با تأكيد مي گوييم: بدون بررسي تحليلي اين مسأله و موقعيت حقيقي كوفه، هرگز به دريافت صحيحي از پيش رفتن و درجا زدن يا عقب افتادن جنبش و آفت آن نخواهيم داشت. و تصور درستي از اوجگيري و شكست نهضتها به دست نخواهيم آورد؛زيرا اين شهر در واقع موجود و آينده، اثري قابل ملاحظه داشته است.

در پايان اين بحث و بررسي، شايسته است به يكي از شگفت انگيزترين پديده هاي تاريخ اشاره كنيم. و حسن عاقبت و سر آمد نيكوي اين شهيد بزرگوار را حتي در همين دنيا بنگريم.

جسد شريف حضرت را پس از آنكه از بالاي قصر به زير فرو افكندند، در خارج و مقابل يكي از درهاي قصر - يا در ميدانگاهي كنار قصر - به خاك سپردند تا همچنان زير نظر نگهبانان كاخ قرار داشته باشد؛و پس از گردش ‍ چرخ زمان و گذر تاريخ، اينك در همان جا مرقد شريف مسلم از حالت گماني در آمده و به آسمان سر بركشيده است. و از دور براي عاشقان و شيفتگان آن بقعه مقدس، جلوه گري مي كند. و در عمان حال از آن كاخ پر ابهت كه پيكر شريف حضرت از آن فرو افكنده شد؛جز خرابه ها و ديواره هايي رو به ويراني، چيزي باقي نمانده است!.



زائرين قبر من اين شهر عبرت خانه است

مدفنم آباد و قصر دشمنم ويرانه است



اين تفاوت زيبا و حيرت انگيز از كاخ و مرقد شريف، گويا با هزاران زبان به حقانيت شهيد قهرمان و برومند خاندان ابي طالب، گواهي مي دهد و بطلان و بي ريشگي امويان را به ناظران نشان ميدهد. ويرانه هاي قصر، ياد آور جنايات حكام آن و سرنوشت تباه آنان است.

مسجد جامع كوفه در شرق شريف مسلم قرار دارد و در پس هر دو مرقد و مسجد ويرانه هاي قصر واقع شده است. اين مثلث شگفت، حرفهاي زيادي براي گفتن دارند و گوش دل مي جويند تا رازهاي خود را بي پرده با آن، در ميان بگذارند [1] .

قصر ابن زياد را شيعيان ويران نكردند؛ زيرا امكانات مالي ويران سازي چنين كاخ استواري را نداشتند، بلكه خود امويان دستور دادند كه اين كاخ؛ بدليل آنكه سمبل استبداد سياسي و خودكامگي و تحقير ديگران شده بود، خراب گردد و آن را شوم مي دانستند؛ زيرا كه در همين قصر و بر همان مسند بود كه سر مبارك سبط گرامي پيامبر (صلي الله عليه وآله) در برابر ابن زياد قرار داشت و چيزي نگذشت كه مختار پيروزمندانه وارد كاخ شده و سر بريده ابن زياد در مقابل وي قرار گرفت.

هنوز مختار كاملا قدرت را به دست نگرفته بود كه طي جنگهايي تا ابن زبيد از پا در آمد و مصعب بر مسند همين كاخ قرار گرفت و سر مختار را برابر وي نهاد.

مصعب، از مستي پيروزي لذت چنداني نبرده بود كه حجاج بن يوسف ثقفي او را كشته سرش را مقابل خود گذاشت و به نظاره آن پرداخت. وقتي تمامي آنچه را كه اتفاق افتاده بود به حجاج گفتند وي سراسيمه از قصر خارج شده، دستور داد آن را ويران سازند:



نادره مردي ز عرب هوشمند

گفت به عبدالملك از روي پند



روي همين مسند و اين تكيه گاه

زير همين قبه و اين بارگاه



بودم و ديدم بر ابن زياد

آه چه ديدم كه دو چشمم مباد



تازه سري چون سپر آسمان

طلعت خورشيد ز رويش نهان



بعد ز چندي سر آن خيره سر

بد بر مختار بروي سپر



اين سر مصعب به تقاضاي كار

تا چه كند با تو ديگر روزگار



سپس امويان دستور بازسازي قصر، و مجددا دستور تخريب آن را در همان نيمه دوم قرن اول هجري صادر كردند. و اين قصر تاكنون ويران مانده و خوابگاه زاغان و بومها مي باشد.

ديواره هاي شكسته اين قصر، در كنار آرامگاه رفيع رهبر والاي هاشمي، زيباترين قصه هاي سلحشوري و ايثار را در گوش مردمان زمزمه مي كند.

خرابه هاي قصر، به زبان حقيقت از پيروزي خون بر شمشير سخنها دارد و سرنوشت خود را به عنوان نمونه آن، به رخ ناباوران مي كشد.

و شايد اين تنها آرامگاهي از سلاله محمدي باشد كه چنين با رمز و راز، ما را مخاطب مي سازد و با اشاره هاي تاريخي، حقانيت جاويد نهضت حسيني و مبارزه حق و ناحق را جلوه مي سازد.

اين قصر يكي از گوياترين نمادهاي حكومت استبداد خونين و طغيانگري امويان بود. و اينك بهترين دليل تا پايداري باطل پيشگان و كوتاهي عمر طاغوتيان گشته است:

اولم يهد لهم كم اهلكنا من قبلهم من القرون يمشون في مساكنهم ان في ذالك لايات افلا يسمعون [2] .

آيات براي ايشان كافي نيست كه بدانند بسياري از پيشينيان را نابود ساختيم و اينك ايشانند كه در خانه هاي آنان سكني گزيده اند، در اين چه بسيار آيات و نشانه ها است، آيا نمي شنوند.

فتلك مساكنهم لم تسكن من بعدهم الا قليلا [3] .

پس اينك خانه هاي آنان برجا مانده است و جز اندكي در آنها سكونت نمي كنند.

و لقد تركنا منها آيه بينه لقوم يعقلون [4] .

از اين آثار برخي را نشانه آشكاري قرار داديم براي خردمندان.

و قد تبين لكم من مساكنهم و زين لهم الشيطان، اعمالهم فصدهم عن السبيل [5] .

و شما خانه هاي ايشان را ديديد و شيطان، كارهاي آنان را زيبا جلوه داد و ايشان را از راه بازداشت.

آري، قرآن كريم توجه مسلمانان را به عموم آثاري كه مجرمين از خود بجا گذاشته يا باز مي گذارند جلب كرده است. شايد كه مؤمنين از اين نهادها، نيروي معنوي كسب نمايند و يقين كنند كه باطل لامحاله از ميان خواهد رفت و آنها حق و حقيقت را ياراي دوام و استمرار مي باشد. اين آثار در ديدرس همه گذرندگان و رهروان است:

و انكم لتمرون عليهم مصبحين و بالليل افلا تعقلون [6] .

و شما بامدادان و شبانگاهان بر اين آثار گذر مي كنيد، آيا خرد خود را به كار نمي گيريد.

اين چشم اندازي است كه به تأمل حكيمانه و انديشه گري عاقلانه فرا مي خواند؛ زيرا قصر نظام اموي پس از چند سال او ورود سر فرزند رسول خدا يا افكندن جسد مسلم از فراز آن دچار ويراني گشت و حيوانات و ددان، در آن جايگزين گشتند. ليكن مرقد مسلم (عليه السلام) در كنار اين ويرانه ها چون نهالي در خاكي خوب، روز به روز نيرومندتر گشت و سر به فلك كشيد. و اينك چون گوهري شبچراغ يا ستاره اي راهنما در آن ظلمتكده مي درخشد:

بيوتهم خاويه بما ظلموا؛ [7] خانه هاي ستمگران به سبب اعمالشان خراب گشت.

و مسلم نيز مثل اعلاي اين آيه قرار گرفت كه:

في بيوت أذن الله ان ترفع و بذكر فيها اسمه [8] .

در خانه اي كه خداوند اجازه داده است برپا گردند و رفيع باشند؛ و نام خدايي در آن تكرار گردد.

پس سلام بر اولين شهيد، در زمره مجاهدان.

و سلام بر او در ميان شهيدان و صديقان.

و سلام بر مسلم در ميان جهانيان.

و آخرين گفتار ما آنكه: سپاس خداي رب العالمين را سزد.

محمد علي عابدين

1396 ه.ق


پاورقي

[1] تهيه تصاويري چند از بالاي اين مرقد و ويرانه هاي کاخ، تنها در توانايي مؤسسات بزرگ باستانشناسي و کاوشهاي باستاني است و همين اواخر کمي قبل از خروج از عراق، در صدد بر آمديم تا با تهيه چند عکس از آنها در پايان همين کتاب قرار دهيم، ليکن با تمام کوشش خود، موفق به اينکار نگشتيم...

دست به عملياتي در جهت احياي تمدن از ميان رفته اموي در کوفه زده اند و قصر ابن زياد مرکز اين بازي جديد قرار گرفته است!.

سازمانهاي تحقيقات باستاني آنجا را مقر خود ساخته و از عکسبرداري ممانعت مي کنند. اين توقف طولاني و استقرار در آنجا چيزي است که قبل از دهه هفتاد، براي مردم سابقه نداشته است. در اين دهه است که حزب فراماسوني بعث در تلاش ستمگرانه، مي کوشد تا روح اموي را در عراق زنده سازد و دين و آيين مردم و ملت را دگرگون ساخته، باطل پليد اموي را به جاي حق ريشه دار محمدي؛ جايگزين کند!.

[2] سوره سجده، آيه 26.

[3] سوره قصص، آيه 58.

[4] سوره عنکبوت، آيه 35.

[5] سوره عنکبوت، آيه 38.

[6] سوره صافات، آيه 137-138.

[7] سوره نمل، آيه 52.

[8] سوره نور، آيه 36.