بازگشت

اولين شهيد نهضت حسيني


شهادت مجاهد بزرگ، مسلم بن عقيل بن ابي طالب؛نماينده خاص امام حسين بن علي عليه السلام مصادف يوم البرويه؛يعني هشتم ذي الحجه، سال 59 هجري بود. مسلم درخشنده و تابناك؛پايان سرنوشت خود را با زيبايي شگفت انگيزي رقم زد.

وي همچنان كه در طول حيات، جنگها و پيروزيهايش استوار بود؛ با آرامش خاطر اجل مقدس و محتوم خود را پذيرا گشت و در اين قبول، كمترين تنگدلي يا اندوهي به خويش راه نداد.

گزارشهاي تاريخي مي گويند: مسلم نه تنها در رويدادهاي زندگي و نبردهايش با آغوش باز، پيشامدها را مي پذيرفت - به مواضع و اشعارش در خلال درگيريها و جنگهايش بنگريد - بلكه در برابر شهادت نيز، چنين وضعي داشت و چونان كودكي، شيفته دامان مادر، به سوي مرگ شتافت و اين آخرين آزمايش دشوار را با سربلندي پشت سرگذاشت.

ما مسلم را نخستين شهيد نهضت حسيني مي دانيم، هر چند اين ديدگاه با توجه به فترت زماني و فاصله ميان شهادت وي و نهضت كربلا ممكن است كمي باعث ترديد شود، ليكن ما توجه نكات و ملاحظات ذيل چنين نظري را برگزيده ايم:

اولا، وي نخستين رهبر هاشمي است كه در چنان حالت هولناكي بيعت كنندگان از او دست برداشته وي را تنها مي گذارند!.

ثانيا: او اولين فرمانده هاشمي است كه در غربت به تنهايي درگير نبردي سرنوشت ساز مي گردد و اجلش رقم مي خورد.

ثالثا: مسلم، نخستين شمشير زن رسالت و اسوار هاشمي است كه به اسارت در مي آيد تا چون متهمي در برابر حكومت، تن به محاكمه دهد.

رابعا: اولين فرد از بني هاشم است كه علنا در برابر مردم به شهادت مي رسد.

خامسا: او نخستين شهيدي است در تاريخ اسلام كه جسدش را بر زمين مي كشند. و به تعبير مسعودي و ابن جوزي: مسلم نخستين شهيد از بني هاشم است كه جسدش را به دار مي آويزند [1] .

سادسا: مسلم اولين فرمانده از شهداي بني هاشم است كه سرش را بريده و به ارمغان نزد نواده هند جگر خوار، مي برند و به تعبير مسعودي و اين جوزي:

سر مسلم نخستين سر از سرهاي بني هاشم بود كه بر نيزه رفت و به ارمغان برده شد [2] .

بنابر اين، صفت اولويت، خود به خودي نيست و نيازي به دلايل و ملاحظاتي بيش از اين ندارد.

شهيد اسلام و عقيده، در كوفه همچون شهداي نهضت بدر به فوز شهادت نايل گشت؛و اين مطلب را، متن زيارت مرقد شريف ايشان به خوبي بيان مي كند:

... واشهد انك مضيت علي ما مضي عليه البدريون المجاهدون في سبيل الله، المبالغون في جهاد اعدائه ونصر اوليائه....

... و گواهي مي دهم كه شهادت تو در همان راهي بود كه بدريهاي مجاهد در راه خدا و پا فشاران در نبرد دشمنان خدا و ياري اولياي خدا در آن پيش ‍ رفتند....

اين عبارت در عين كوتاهي، دركي انقلابي و ارتباطي جهادي، ميان نهضت بدر به رهبري پيامبر عظيم الشأن صلي الله عليه و آله و نهضت طف به پيشوايي نواده گرامي آن حضرت؛امام حسين (ع) بر قرار مي سازد.

وانگهي، براي شناختن دشمن مشترك و ادراك خصمي كه از آغاز تنزيل و اوان بعثت، همچنان نبردهاي كه براي حفظ تأويل قرآن صورت گرفت، در برابر اسلام ايستاده بود بايستي حلقه هاي اين سلسله را به هم پيوند دهيم و مجموعه اين جنگها را از يك نظرگاه وسيع و فراگير، بنگريم و تمامي حوادث و رويدادها مصون بماند.

در بخش ديگري از زيارت مرقد اين قهرمان بزرگ طالبي، انديشه اي عميق حاكي از راه و روش مسلم از آغاز زندگي تا هنگام شهادت را در مي يابيم؛زندگي و راهي سراسر جهاد و پيكار:

... اشهد انك قد اقمت الصلاه واتيت الزكاه و امرت بالمعروف نعيت عن المنكر، و جاهدت في الله حق جهاده، و قتلت علي منهاج المجاهدين في سبيله حتي القيت الله عزوجل و هو عنك راض، و اشهد انك وفيت بعهدالله و بذلت نفسك في نصره و ابن حجه حتي اتام اليقين....

... گواهي مي دهم كه تو نماز را به پا داشتي، زكات را مي پرداختي، و امر به معروف و نهي از منكر نمودي و در راه خدا به شايستگي جهاد كردي و بر راه و شيوه مجاهدان راه خدا به شهادت رسيدي و خدايت را ديدار كردي در حالي كه از تو خشنود بود. و گواهي مي دهم كه به عهد خدايي وفا كردي و جانب را در راه ياري حجت خدا و فرزند حجت خدا فدا كردي تا اجلت رسيد....

آري، اين فرزند مخلص اسلام در مسير مجاهدان راه خدا طي طريق كرد و رهسپر گشت؛ و مقامي و درجه اي بالاتر از آن يافت نمي شود؛ زيرا تنها قهرمانان حقيقي مي توانند بر اين نشان والا در اسلام دست يابند؛ نشان جاودانگي و مرگ به گونه مجاهدان.


پاورقي

[1] مروج الذهب، ج 2، ص 10 و تذکره الخواص /سبط ابن جوزي، ص 219.

[2] همان مدرک.