بازگشت

اضطراب والي از اين حمله


ابن زياد در برابر حمله چه عكس العملي از خود نشان داد؟ از نحوه عكس العمل و واكنش حكومت در قبال اين حمله، مي توان تفاوت ماهوي ميان اين دو حمله را نيز خوب دريافت.

پس از آنكه عكس العمل حاكم را به دنبال نخستين تهاجم ديديم، اينك از دومين واكنش وي در قبال اين دومين حمله نيز آگاه مي شويم.

در شامگاه همان روز ابن زياد در تلاش بود تا پس از شكستن حلقه محاصره قصر، و پراكنده شدن مردم، به ايراد سخنراني بپردازد ليكن از آن مي ترسيد كه مبادا براي وي در مسجد كمينهايي گذاشته باشند. لذا به ياران خود گفت: بنگريد آيا كسي از مهاجمان را مي بينيد! آنان نيز از فراز ديوارها نگريستند ولي كسي را نديدند. او گفت: خوب نگاه كنيد شايد در تاريكي برايتان كمين گذاشته باشند، آنان با مشعلهاي آتش به درون تاريكي فرو رفتند و نقطه به نقطه را جستجو كردند تا ببينند آيا كسي را مي يابند.

ليكن اين مشعلها آن چنان كه بايسته بود، كاوش را آسان نمي كرد و نور آن به همه جا نمي رسيد. لذا انواع قنديلها و وسايل نورافشاني را آورده، آنها را به سر طنابهايي مي بستند و پس از گذاشتن در آنها، قنديلها را به قسمتهاي تاريك مسجد پرتاب مي كردند و بدين ترتيب تمام قسمتهاي تاريك مسجد حتي قسمتي را كه در آن منبر قرار داشت كاويدند. و چون كسي را نيافتند به ابن زياد خبر دادند و او در ميان مسجد و قصر را گشودند، وارد مسجد شد و بر فراز منبر رفت. پس از او يارانش نيز از قصر خارج شدند و به دستور وي گرداگردش نشستند... [1] .

و چون مسجد به دليل بازرسي، دقايقي قبل از آن كاملا خالي بود، منتظر جمع شدن مردم در مسجد ماند؛ زيرا به يكي از كارگزاران خود به نام عمرو بن نافع دستور داده بود تا به زبان معهود ميان شهر فرياد بزند و بگويد:

هر كه از شرطه، عريفان، مناكب و كاسبان شهر نماز شامگاه را در مسجد بجا نياورد، خونش هدر و مالش مباح است [2] .

دعوت شدگان، ماجرا جويان و كنجكاوان، مسجد را پر كردند تا ببيند چه پيش مي آيد. پس از آن ابن زياد دستور برپاداشتن نماز جماعت را صادر كرد تا مردم را از طريق اين گونه اعمال، خام سازد. و اين سياست متداول و مرسوم را خوب اجرا كند. ليكن يكي از مأموران شهر و رئيس شرطه، معروف به حصين بن تميم غافل از اين از اين سياست عوامفريبانه به امير خود پيشنهاد نمود:

چه تو نماز را با مردم بجا آوري و چه ديگري، به نظرم بهتر است كه به درون قصر رفته نمازت را آنجا بخواني؛ زيرا از آن مي ترسم كه از دشمنانت كسي به تو سوء قصر كند [3] .

حصين از دلايل ذيل بي خبر بود:

اولا: اهميت فوق العاده اي كه براي ابن زياد در ماندن در مسجد و انتظار مردم را كشيدن وجود داشت زيرا مسجد خالي بود.

ثانيا: او مي خواست خودش با مردم سخن بگويد.

ثالثا: وي مي خواست توان و قدرت خود را به رخ بكشد و بدين ترتيب حق حاكميت سياسي خويش را نشان دهد.

و بالاخره ابن زياد نمي خواست به كس ديگري اجازه دستيابي به موقعيت رسمي بالايي چون خواندن نماز در مسجد اعظم شهر را واگذار نمايد. لذا به حصين؛ رئيس شرطه و محافظين پاسخ داد:

به محافظان و نگهبانان من دستور ده تا پشت سرم قرار گيرند، همچنانكه در مواقع ديگر مي ايستند. و تو در ميان ايشان رفت و آمد كن، ديگر لازم نيست من به قصر بروم و خطري در كار نخواهد بود [4] .

و اين چنين نماز فرمايشي و دستوري اميدانه به پايان رسيد كه ظاهر و باطن آن نبود مگر:

و ما كان صلاتهم البيت الامكاء و تصديه [5] .

نماز آنان جز بانگ و صفير و كف زدن در كنار بيت الحرام نيست.

پس از آن، خطبه خود را با ستايش و درود خداوندي كه مرسوم تمام حكام بود و از آن گريزي نداشت آغاز كرد و گفت:

اي مردم! آگاه باشيد كه مسلم بن عقيل وارد اين نواحي شده و در آن نافرماني و فتنه و چند دستگي ايجاد كرده است مسلم را در خانه هر كس بيابيم، جان و مالش مباح و اطاعت و بيعت خود را حفظ كنيد و دستاويزي عليه خودتان به وجود نياوريد...! هر كس مسلم را نزد من آورد ده هزار درهم جايزه خواهد داشت. و منزلت رفيعي نزد يزيد بن معاويه به دست خواهد آورد. و هر روز يك حاجت او را بر آورده خواهم ساخت! والسلام [6] .

سپس با فرياد، رئيس شرطه را مخاطب ساخته گفت: اي حصين! واي بر تو! اگر يكي از راهها و دروازه هاي كوفه از نظرت دور باشد. يا اين مرد خارج شود و تو او را نزد من نياورده باشي من تو را بر تمامي خانه هاي كوفه مسلط ساختم. پس نگهباناني بر سر راهها و دروازه هاي شهر بفرست و فردا صبح يكايك خانه ها را بگرد تا اين مرد را نزد من بياوري [7] .

عجيب نيست كه مأموران، بر مردم و خانه هايشان مسلط گردند و بر آنان استيلا يابند. اين روش با مجموعه شنيده هاي امويان از آغاز تا آن زمان منطبق بوده است. و آنان طبق مقتضاي ضروريات سياسي! خود هر حرامي را مباح مي دانستند و در حقيقت اين امويان بودند كه حلال و حرام را تعيين مي كردند.

حال، اسلام و ديدگاههاي اخلاق سياسي آن چه مي شود و موقعيت كتاب خدا و سنت رسول، هنگامي كه با سياست ياد شده، تعارضي پيدا مي كند چيست؟ بماند!.

شرطه، عريفان، مأموران و طمعكاران به دنبال كسب جواز سه گانه موعود: ده هزار درهم همراه با منزلت رفيع نزد يزيد و بر آورده شدن روزانه يك حاجت، به راه افتادند.

اين جوايز دهانها را آب انداخته بود لذا هر كس آرزو مي كرد كاشف مخفيگاه مسلم باشد.

قهرمان صبور ما دور از اين هياهوي دشمن با آرامش و وقار از خياباني به خياباني ديگري را پيدا مي كرد و در صدد يافتن روزنه اي براي خروج از شهر بود. سنگيني تشنگي بر سنگيني خستگي و فشار اين راه نوردي، افزوده مي گشت:

فاصبر ان وعدالله حق و لا يستخفنك الذين لامؤقنون [8] .

پس صبر كن كه وعده خدا راست و حق، و افراد بي يقين و سست عنصر نبايستي تو را متزلزل كنند.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 4، ص 278.

[2] تاريخ طبري، وابن اثير، ج 3، ص 272.

[3] دو مدرک سابق.

[4] تاريخ طبري، ج 4، ص 278. و ابن اثير، ج 3، ص 272.

[5] سوره انفال، آيه 35.

[6] الفتوح / ابن اعثم، ج 5، ص 90. و طبري، ج 4، ص 379 با الفاظي ديگر.

[7] الارشاد/ مفيد، ص 213. طبري، ج 4، ص 279.

[8] سوره روم، آيه 60.