بازگشت

بحران ضعف حكومت


رهبران و مردان نهضت بخوبي درك كرده بودند كه حكومت محلي توانايي مقابله نظامي با آنان را به هيچ نحوي ندارد. و اينك در موقعيت دشوار و تنگناي سختي بسر مبرد كه امكان نجات از آن با راه حل نظامي نيست، جز آنكه منتظر آمدن لشكريان شام براي استوار كردن پايه هاي لرزان حكومت ابن زياد باشد. پس نيروي نظامي محلي در مقايسه با قدرت نهضت بشدت ضعيف است. و هر گونه تلاش دولتي براي برانگيختن مردم به شكلي نظامي عليه تحركات نهضت، منجر به شكست و زبوني گشته و عواقب ناخوشايندي در پي خواهد داشت.

همچنين رهبران نهضت مي دانستند كه نيروهايي كه همراه ابن زياد از بصره آمده بودند، بر خلاف تصور و توهم عامه مردم، بسيار اندك هستند، اگر چه تك تك و دو به دو وارد شهر شده اند. و شريك حارثي كه خود در ميان اين نيروها قرار داشت، توان واقعي آنان را مي دانست و حقيقت حال را براي ديگر رهبران بيان كرده بود.

در آن هنگام يك تيپ چهار هزار نفري در كوفه آماده حركت براي سركوب شورش اهل ديلم [1] به فرماندهي عمر بن سعد وجود داشت، ليكن والي نمي توانست از اين نيرو براي حمله به مقر يا نهضت كوفيان استفاده كند؛ زيرا اين رزمندگان، خود از اهالي كوفه بودند و هرگز در يك جنگ داخلي آن چنان كه مورد انتظار ابن زياد بود نمي جنگيدند. و او ترس آن را داشت كه به كارگيري اين نيروي نظامي نتيجه مطلوبي ببار نياورد؛ چون كه آنان اهل شام نبودند كه حمله به مردم كوفه بر ايشان بي اهميت و ساده باشد.

هر چند والي مي توانست تقريبا از وفاداري اين نظاميان در جنگي خارجي عليه ديلميان مطمئن باشد، ليكن اطميناني به وفاداري آنان در يك جنگ داخلي نبود.

حكومت، بخوبي پايه هاي سست و لرزان خود را احساس مي كرد و اميدي به موجوديت دراز مدت آن نداشت. خطر، او را محاصره كرده بود، و چاره اي جز پناه گرفتن در قصر كه چون قلعه اي استوار بود براي خود نمي ديد.

اگر چه والي و امويان كوفه كمك گرفتن از لشكر شام را در محاسبات خود جاي داده بودند، ليكن اين راه حلي كوتاه مدت نبود.

پس راه حل سريع و فوري در اين موقعيت رسمي و دشوار چيست؟ حكومت همچنان پيرامون مسأله انديشه مي كرد، و به دنبال راه چاره بود. و از امكان تحرك مذحج و رهبر آن و نهضت و سفير امام در نگراني بسر مي برد.

حكومت قدرت و مشروعيت پراكنده ساختن آنان را نداشت. همچنانكه داراي لشكر با نيروهاي امنيتي مورد اعتمادي نبود.

بنابر اين، حكومت در آن هنگام كمترين قدرتي حقيقي بر شهرها يا قبايل نداشت و او به اسم مقتدر بود، و نفوذ آن تنها در نام بود.

والي و همراهان اموي خود درباره كيفيت رويارويي با اين معضل همچنان فكر مي كردند... سفير در خانه هاني مستقر مي باشد. و هاني هم با تمام قوا از نهضت پشتيباني و حمايت مي كند، و خانه خود را در اختيار نهضت قرار داده است تا پايگاهي و مقري سري براي آن باشد.

هاني زعيم و بزرگ مذحج است و مذحج هم در كوفه براي خود حساب و موقعيت قابل توجهي دارد. نهضت از مذحج كمك مي گيرد، ليكن قدرت و پايگاه آن از مذحج فراتر مي رود. درخواست براي تسليم سفير با روش آرام، يا فشار رسمي و يا مذاكرات تشريفاتي، كمترين سودي ندارد.

حمله به مقر سفير نير نيازمند نيروي نظامي فراواني است كه از اهالي كوفه نباشد، تا بتوان از وفاداري آنان عليه رهبري نهضت داخلي مستقر در اين پايگاه، اطمينان حاصل نمود.

حكومت به كمترين نتيجه اي دست نيافت. و راهي براي خارج شدن از اين بن بست خرد كننده پيدا نكرد؛ نه راه حلهاي سياسي، موفقيتي در پي داشت، و نه راه حلهاي زودرس.

همچنانكه والي نتوانست نقطه ضعفي را در رهبري نهضت سفير و يارانش ‍ بيابد. درست برعكس ضعفهايي كه والي و همراهانش از آن رنج مي بردند. مسلم و يارانش در بهترين موقعيت قرار داشتند. و نشاني از كمترين ضعفي در آن ميان نبود. بالاخره حكومت در نهايت درماندگي، با استفاده از شيوه اي فريبكارانه راه حلي پيدا كرد.

بايد با نيرنگ و فريب به بهانه ديداري دوستانه با هاني، وي را به قصر در آورد. و بعد با تهديد به قتل و بازداشت، تسليم كردن مسلم را از او بخواهد... ليكن خطر هنوز باقي است، و آنان را محاصره كرده است؛ زيرا بايستي مردم را از تحرك عليه حكومت بازداشت. و حتما بايستي مانع به حركت در آمدن مذحج كه رهبر خود را در بند مي يابد بر اساس حميت قبيله اي و به تبع آن قبايل متحد و هم پيمان آن مانند كنده كه نهايتا قصر امير را بر سر او خراب خواهند كرد شد. لذا برنامه اي توطئه آميز ريخته مي شود تا غير مستقيم مذحج را از حركت فعالانه باز دارد. و به شكلي نامعلوم آنچنان كه بيان خواهد شد خنثي شود.

به زودي مهمترين عناصر اموي همراه ابن زياد و برنامه ريز اين توطئه شبانه را خواهيم شناخت. اين چنين بود كه توطئه آغاز گشت، و والي مستقيما از هاني رئيس مذحج دعوت نمود تا به عنوان ضرورتي طبيعي براي آشنايي و معارفه بين والي و بزرگان قبائلي چون هاني، براي ملاقات به دارالاماره بيايد.


پاورقي

[1] طبري، ح 4، ص 125.