بازگشت

ابن زياد كيست؟


معرفي او به عهده كساني واگذار مي كنيم كه او را خوب شناختند، و سپس ‍ بدون ترديدي او را شناساندند.

حسن بصري درباره اش مي گويد: او خواني ابله بود كه خونهاي بسياري ريخت، و در اين كار افراط كرد [1] .

ابن كثير او را: متكبري كه از هيچ كس پندي نمي پذيرفت معرفي مي كند [2] .

و جاحظ نقل مي كند كه عبدالله تميمي در برابر ابن زياد گفت: خداوند عمر بن خطاب را بيامرزد كه مي گفت: خداوند من از زنان زنا كار و فرزندان آنها به تو پناه مي برم! [3] .

ابن زياد مضطرب گشته در صدد فريبكاري بر آمد، تا اذهان مردم را از تميمي و سخنانش دور كند. وي طبق روش بني اميه و سنت معاويه، ياران و اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را تحقير مي كرد. روزي عائذ بن عمرو از صحابه رسول خدا صلي الله عليه و آله بر او وارد شد تا او را نصيحت كند و از حطمه يعني سنگدلي و ستم، بر حذر دارد. پس عائذ گفت:

اي فرزند! من از رسول الله صلي الله عليه و آله شنيدم كه فرمودند: بدترين فرمانروايان حطمه (سنگدلان و ستمگران) مي باشند، پس مبادا تو از امان باشي. ابن زياد چهره درهم كشيده بانگ زد كه: سر جاي خود بنشين كه تو از نخاله هاي دور انداختني اصحاب رسول مي باشي.

عائذ پاسخ نارواي وي را چنين به او برگرداند: آيا در ميان آنان نخاله بود؟ بدرستي كه زوايد و دور انداختني پس از اصحاب، و در ميان ديگران بود [4] .

در روايت ديگري ابن زياد به او گفت: تو را چه به اين گونه مسائل؟ تو در حقيقت از تفاله هاي ياران محمد هستي.

و عائذ پاسخ داد: اي بي مادر! آيا در ميان ياران آن حضرت تفاله اي هم بود [5] .

همچنانكه پدرش زياد از نسب نامعلوم و نامشخص بودن پدرش و بدنامي مادرش رنج مي كشيد، تا آنجا كه معاويه با استلحاق او را برادر خود و فرزند ابوسفيان خواند. و با اينكار بيش از آنكه بتواند بر ننگها پرده دري كرده او را رسوا ساخت. عبيدالله بن زياد نيز همان ننگ پدري را به ارث برده بود و از همان بيماري روحي رنج مي كشيد؛ زيرا همچنانكه جاحظ سخن عبيدالله تميمي را درباره او و مادرش نقل مي كند، (فرزند مادري زنا كار بود) ديگران نيز او را بارها بخاطر مادر بدنامش كه مرجانه نام داشت و زني زرتشتي و بي حيا بود، تحقير مي كردند.

ابن زياد را مادرش در كنار دومين شوهر خود، شيرويه اسواري [6] كه مسلمان نبود، پرورش داد. وي سپس در دامان زياد كه شرش همه را گرفته بود، و ميل زيادي به كشتار، سلب حقوق، فساد و انجام محرمات داشت، پاگرفت.

زياد آنقدر بدنام و بد سابقه بود كه: هنگامي كه معاويه مي خواست او را والي شهر مدينه منوره سازد، مردم آن شهر از ترس و ناراحتي شيون كردند. و سه روز به قبر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پناه بردند. و بست نشستند؛ زيرا بخوبي از ستمگري و حق كشي و سخت گيري او آگاه بودند [7] .

ابن زياد نيز در دامان چنين جرثومه اي، درس خونخواري و خونريزي فرا گرفت. و براي او كاري آسانتر از جدا كردن دست و پاها و دستور به كشتن در هنگام خشم بخاطر كمترين شبهه اي يا بدون آن، وجود نداشت [8] .

ابن زياد از لكنت زبان خود رنج مي برد و نمي توانست به زبان عربي درست و فصيح اداي مقصود كند لذا شنوندگان، از شنيدن سخنانش به خنده مي افتادند و او را مسخره مي كردند. در اين مورد نقل كرده اند:

زماني وي مي خواست به لشكريان خود دستور هجوم بدهد و بگويد: اشهروا سيوفكم؛ شمشيرهايتان را از نيامها بيرون بكشيد، ليكن آنچه بر زبان آورد چنين بود: افتحوا سيوفكم؛ شمشيرهاي خود را بگشاييد همين مسأله دستاويز يزيد بن مفرغ گشت و زمينه مسخره كردن وي.

ابن مفرغ در شعر عبيدالله را هجو كرده، در بيتي از آن مي گويد:



و آن روز كه از دور، شمشير خود را گشودي و تباهي ببار آوردي، هر چند همه كارهايت تباه است [9] .



وي به دزدي از بيت المال مسلمين اكتفا نكرد. و اولين كسي بود كه به ضرب سكه ها تقلبي پرداخت و اين سنت سيئه را نخست او بنياد نهاد و بعدها در ديگر شهرها گسترش يافت.

عقاد او را موجودي مسخ شده و از زمره مسخ شدگان توصيف مي كند:

هيچ كس از ياران و اطرافيان يزيدبن معاويه به اندازه ابن زياد مسخ نشده بود؛ وي آنچنان شيفته مناصب، مقامات، اموال و لذتها بود كه كاملا ماهيت و طبيعت انساني خود را از دست داده، به پست ترين حالت مسخ، رسيده بود. در اين راه او بصيرت خود را از دست داده و حقايق، در درون او وارونه جلوه مي كرد، و سراب باطل به جاي زلال حق نشسته، جلوگيري مي كرد [10] .

عجيب نيست كه اين موجود از پايان شوم پدر خود پند نگيرد، و چون او عاقبت زشت خود را پيشاپيش با اعمال ننگينش ترسيم كند.

در كف دست اين خبيث، زخمي چركين پديد آمد،. او اين زخم را مي خاراند تا آن كه تمام بدنش را اين زخم پوشاند و سياه كرد و سپس اين زخم چون قطعه اي سياه گشت، و او از اين زخم هلاك شد [11] .

حقيقت آن است كه همه اين تيره و شجره خبيثه، زخمهايي سياه بودند بر تن امت اسلامي.

عبيدالله به اعمال جنايتكارانه و ستمگرانه پدر افتخار مي كند. و هنگام معرفي، خود را شبيه ترين كس به زياد مي داند. و در اقتفاي آن نانجيب براي خود همتايي نمي شناسد. و در پيمودن بيراهه هاي باطل بر همان سبقت مي گيرد و عربده مي كشد كه از دشمن، سخت انتقام مي گيرد. و زهري است در كام مخالفين خود(به خطبه ذيل بنگريد).

آري اين موجود مسخ شده است كه از سوي حكومت مركزي انتخاب مي گردد تا جنبش مظلومين را سركوب كند.و با ذريه رسول خدا؛ خاتم پيامبران صلي الله عليه و آله پيكار نمايد، او انبان شر و مكر و نيرنگ است و تمام رذيلت هاي ارثي و اكتسابي را در خود دارد معاويه هم به همين دليل او را انتخاب كرده است درون او انباشته از كينه و حسد نسبت به پاكترين مردمان است كه در نيكي و طراوت و پيراستگي بر همه پيشي گرفته اند.

طبيعي است كه جرثومه شيطان و عصاره پليدي اين خواسته پست را بر آورده سارد. مگر نه آنكه در شوره زار تنها خار مي رويد...

و يا: آيا به شما خبر دهم كه شياطين سراغ چه كساني مي روند؟ آنان نزد هر دروغپرداز گناهكار فرود مي آيند [12] يزيد از او مي خواهد تا دستوري وي را فورا و بلادرنگ انجام دهد. و مي گويد: اگر بال داري به كمك آنها به سوي كوفه پرواز كن! [13] .

سبحان الله! كه چگونه يزيد و ابن زياد مصداق اين آيه قرار مي گيرند كه:

الم تر انا ارسلنا الشياطين علي الكافرين تؤزهم ازا [14] .

آيا نديدي كه ما شياطين را به سوي كافران فرستاديم تا آنان را از جا بكنند، از جا كندني سخت.


پاورقي

[1] سيراعلان النبلاء/ذهبي، ج 3، ص 357.

[2] البدايه والنهايه، ج 8، ص 285.

[3] البيان والتبيين، ج 2، ص 242، سال 1948م، مصر.

[4] البدايه والنهايه، ج 8، ص 285.

[5] سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 357: ذهبي درباره گوينده مي گويد: او عبدالله بن مغفل است و سپس مي گريد اين خبر در صحيح مسلم آمده است. و گوينده عائذ بن عمرو معرفي شده است. ذهبي معتقد است: اين حادثه دوبار اتفاق افتاده است. و به تعبير او: چه بسا اينها دو واقعه باشند.

[6] البيان والتبيين / جاحظ، ج 1، ص 73.

[7] بروج الذهب / مسعودي، ج 3، ص 35.

[8] ابوالشهداء/ عقاد، ص 78.

[9] و يوم فتحت سيفک من بعيد

واضعت و کل امرک للضياع.

[10] ابوالشهداء/عقاد، ص 78.

[11] همان مدرک، ص 79.

[12] هل انبئکم علي تنزل الشياطين تنزل علي کل افاک اثيم (سوره شعراء، آيه 221 - 222).

[13] سيراعلام النبلاء/ذهبي، ج 3، ص 201.

[14] سوره مريم، آيه 83.