بازگشت

مقر سفير


مردم كوفه - خاص و عام - از سفير حسيني استقبال بي نظيري به عمل مي آورند و او را با احترامي شايسته شخصيت خود و نيابت از طرف ريحانه رسول خدا - صلي الله عليه و آله - در ميان همراهان سه گانه خود، در تاريخ روز پنجم شوال به شهر، وارد مي گردد [1] .

اولين نشانه دورانديشي سفير بزرگ؛مسلم بن عقيل، حسن انتخاب وي براي محل استقرار و استراحت است كه بزودي مقر كارهاي مربوط به سفارت و رفت و آمد عامه مسلمانان و مجمع بزرگان شيعه و خود بخود مركز بيعت خواهد شد، بشمار مي رود.

طبق معمول، تاريخ و مورخين درباره اولين خانه اي كه مسلم آن را برگزيد و در آن سكونت اختيار كرد، اختلاف نظر دارند در تعيين اولين منزل سه روايت وجود دارد:

نخستين روايت مي گويد:مسلم به خانه مسلم بن عوسجه - كه از استوارترين مجاهدان كوفه است - درآمد [2] .

دومين روايت مدعي است كه:مسلم خانه هاني بن عروه [3] را برگزيد.

ليكن ما در آينده بيان خواهيم كرد كه سفير خانه مجاهد دلير؛هاني بن عروه را بعدا و به عنوان دومين منزل اختيار كرد نه اولين بار.

اما سومين و آخرين روايت با صراحت مي گويد:

مسلم از همان آغاز به خانه مجاهد بزرگ؛مختار بن عبيده ثقفي درآمد، و آن منزل را مقر خود قرار داد [4] .

خانه مختار بعدها به تملك مسلم بن مسيب درآمد و به نام وي خوانده مي شد. [5] .

اين نامگذاري ظاهرا تا زمان طبري و مفيد كه اوايل قرن چهارم مي زيستند، ادامه داشته است.

و با توجه به سفارش امام به مسلم كه:هنگام ورود به كوفه نزد موثق ترين مردمان آن شهر منزل اختيار كن، بايستي اين سه تن از معتمدترين و موثقترين مردم كوفه دانست.

هر كدام از آنان از مزاياي ويژه و اعتماد خاصي برخوردار بود و همتاري خوبي محسوب مي گشت، ليكن مسلم خانه ابن عوسجه را مقر خود قرار نداد، مگر اينكه خانه وي را ناشي از دعوت او از مسلم براي آمدن به خانه در آغاز ورود به شهر كوفه بدانيم يا بگوييم كه سفير براي احترام به شخصيت ابن عوسجه كه از افراد جليل و صالحين بزرگ كوفه و از مردان جهاد و اجتهاد بوده است - و بعدها نيز نايب مسلم بن عقيل در اخذ بيتعت از مردم شد - چند روز اول آمدن به كوفه را در خانه ابن عوسجه بسر برده است.

آري، ميهمان بزرگ بر منزل قهرمان بخشنده مختار ثقفي [6] فرود آمد و خانه آن كوه تنيده در ايمان خود را به دلايل اعتقادي و موقعيت اجتماعي وي در انقلاب شهرها انتخاب كرد.

به نظر مي رسد مهمترين دليل انتخاب خانه مختار، مصونيت سياسي خاصي بود كه مختار از آن بهره داشت، و ديگري جز او از چنين امتيازي برخوردار نبود؛زيرا مختار داماد والي كوفه از طرف معاويه، نعمان بن بشير بود و همين ويژگي مصالح متعددي براي فعاليتهاي انقلابي در استفاده از زمان - يا پاره اي از زمان - در برداشت و عملا هم يكي از دلايل ملايمت و آسانگيري و احيانا تجاهل نعمان در قبال مسائل خطيري كه در خانه مختار روي مي داد همين بود.

يا آنكه او ديگر توانايي تغيير موقعيت موجود را نداشت. سفير به عنوان ميهمان به خانه مختار وارد مي شود، و آنجا را مقر فعاليت خود قرار مي دهد.

از خاص و عام هر كه خبر ورود سفير را مي شنود و شتابان براي ديدار و عرض ادب سوي مقر، مي شتابد.

مسلم جلسه وسيعي تشكليل مي دهد و در آن هوادارن خاندان نبوت حضور به هم مي رسانند و مسلم، خردمند فرزانه و رايزن انديشمند، برخود لازم مي بيند تا با مؤمنان سخن گويد و سخن آغاز كرده، وظيفه مقدس خود را اعلام كند.

نماينده امام حسين - عليه السلام - از جا برخاسته، نامه امام را مي خواند پيام امام، و گوشهاي حاضرين را نوازش مي دهد. كلمات آخر نامه طنين خاصي پيدا مي كند:

... به جانم سوگند! تنها كسي امام است كه عامل به كتاب خدا، پايبند به قسط و عدالت و متدين به دين حق، و واقف نفس خود در راه خداوند باشد والسلام.

هر بار كه اين كلمات و ديگر فرازهاي نامه خوانده مي شود و در صفحات ذهن حضار نقش مي بندد شور و ولوله اي بپا مي خيزد، پلكها مي لرزد، اشك در حدقه چشمان حلقه مي زند، و مردم شروع به گريستن مي كنند.

اين نامه، محبت بي شائبه سبط پيامبر را برايشان آشكار مي كند و آنان را به ياد حكومت پدرش ؛اميرالمؤمنين - عليه السلام - كه همين مردم بهترين خاطره ها را از آن دارند، مي اندازد.

گويا آنان با شنيدن نامه، كابوس حكومت معاويه، دشمن علي را بهتر درك كرده، جنايات وي را احساس مي كنند و دلهايشان فشرده مي گردد و مي گريند. مسلم از به پايان رساندن نامه امام در اولين جلسه فارغ گشت و نامه را پيچيد.

در اين هنگام اولين اشخاص مخلص - كه بعدا آنان را ياد خواهيم كرد - براي بيعت بپا خواستند. مسلم از هيچ كس از مؤمنين و مسلمانان درخواست بيعت نكرد، بلكه او فقط نامه و صداي امام را به گوش آنان رساند و نامه را در پيچيد.

اما اين اهل كوفه بودند كه با شور و هيجان و آروزمندي شديدي به سوي نماينده بزرگوار امام شتافته، به عنوان بيعت با امام، دستهاي پسر عم، برادر، و فرد مورد اعتماد از خانواده حسين - عليه السلام - را سخت فشردند.


پاورقي

[1] مروج الذهب / مسعودي، ج 2، ص 64.

[2] سير اعلاء النبلاء / ذهبي، ج 3، ص 206. مروج الذهب / مسعودي ج 2، ص 64.

[3] سير اعلاء النبلاء. ذهبي، ج 3، ص 201، انساب الاشراف / بلاذري، ج 3، ص 224 به تحقيق:شيخ محمد باقر محمودي.

[4] تاريخ طبري، ج 2، ص 264، الارشاد، ص 205. تاريخ طبري ابن اثير و ديگران.

[5] تاريخ طبري، ج 2 ص 264. والارشاد، ص 205.

[6] مختار در اعتقادات اسلامي خود پايدار، و بر منحرفين، سختگير بود وي شمشير براني بود بر فرق ستمگران، استوار در پيگيري راه خاندان وحي، و سر سخت در تبعيت از حق مي زيست،تا جايي که دشمنان در تلاش برآمدند تا وي رابدنام سازند. و ادعاي نبوت را به وي نسبت دهند:قاتلهم الله اني يؤکفون؛خدا آنان را بشکد، چقدر بهتان مي زنند! (سوره منافقون، آيه 4).