بازگشت

كوفه در التهاب


قهرمان خاندان ابوطالب و سواران همراه وي، بر پشت اسبهاي راهوار خود به سوي كوفه در شمال عربستان مي تازند، و شتابان به شهري نزديك مي گردند كه در اشتياق ديدار رهبر قيام مي سوزد.

كوفه همچنان نگران نتيجه نامه هاي خود است، و توده هاي شهر منتظر قدوم منجي بزرگ خود؛سبط پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - نفسها را در سينه حبس كرده اند.

انتظار توده مظلوم له شده و ستمديده به طول انجاميده است چه چيز مانع از اجابت درخواست آنان توسط فرزند رسول خدا گشته است؟

مگر مردم شهر واقعيت موجود را انكار نكرده اند؟ آنان براي آمدن شخص ‍ رهبر به شهرشان لحظه شماري مي كنند و اين آرزو همه وجودشان را تسخير كرده است پس چرا قهرمان و پيشاهنگ ابدي انكار نظام سياسي اموي، سبط گرامي، امام حسين، روي گردان از تن دادن به حكومت بني اميه، به نداي اين محرومين پاسخ نمي دهد؟

در اين لحظات حساس و دردناك انتظار است كه نويد اجابت امام حسين - عليه السلام - گوشهاي آنان را نوازش مي كند و خبردار مي گردند كه سفير شخصي امام، در راستاي پاسخ مثبت به اهل شهر به سوي آنان پيش مي آيد و مردم مشتاقانه به كوي و برزن ريخته، خود را آماده استقبال نماينده بيت محمدي مي كنند و فرستاده امام - قهرمان انكار بنيادي نظام باطل سفياني - را با اشكهاي گرم شادي در آغوش مي كشند.