بازگشت

پايان كار در روز چهارشنبه


... مي خواهي مردم را درباره يزيد دچار توهم كني، گويا كسي را توصيف مي كني كه از ديگران پوشيده است. يا اينكه صفات شخص غايبي را برمي شماري، يا آنكه از اطلاعات انحصاري خود درباره يزيد، ديگران را آگاه مي كني، در حالي كه خود يزيد گواه درجه عقلش است...

آري، ولايت يزيد مانند خلافت پدرش، مخالف طبيعت اشيا است و همين مسأله است كه اتفاق نظر مردم و اجماع ملي كوفه را براي خلع وي تفسير مي كند.

در اين هنگام يك موج خودجوش براي مكاتبه با امام به وجود آمده است و شهر كوفه را موجي فراگرفته از مردمي كه خود نامه مي نويسد، يا از ديگران مي خواهند برايشان اين كار را انجام مي دهند و سپس نامه را به سوي امام - عليه السلام - گسيل مي دارند.

شرايط به گونه اي است كه هم وغم هر كس آن است كه خود يا به تنهايي نامه نوشته و يا با ديگري در نگارش نامه اي شريك گردد و يا حداقل پاي نامه اي را امضا كند و همگام ديگران گردد. اين نامه ها توسط پيك براي امام فرستاده مي شود.

نامه پراكني در كوفه اختصاصي به جماعت شيعه آن ديار ندارد بلكه شامل عامه افراد همدل شيعه در كوفه مي گردد. حجم اين نامه ها را از زبان پيك دوم بشنويم:

پس از ارسال اولين نامه به دست عبدالله بن سبع همداني و عبدالله بن وائل كه آنچنانكه روايت نقل مي كند - دهم شوال به مكه رسيدند، مجاهد بزرگ قيس بن مسهر صيداوي، عبدالرحمن بن عبدالله ارحبي بو عمارة بن عبدالله سلولي، دومين نامه شيعيان را به مكه بردند، ليكن آنان همراه خود، حدود پنجاه و سه نامه از طرف يك تن، دو تن، و چهار تن برده بودند... [1] .

و در روايت ديگري است كه:حدود يكصد و پنجاه نامه همراه خود بردند [2] .

اين گزارش وسعت فعاليت كوفه را در سطح مكاتبه، تنها طي دو روز نشان مي دهد و بعد از دو روز ديگر، هاني بن هاني سبيعي يو سعيد بن عبدالله حنفي با نامه ذيل به راه مي افتند:

بسم الله الرحمن الرحيم... به تو حسين بن علي، از شيعيان وي و مسلمانان. اما بعد: به سوي ما شتاب كن. مردم انتظار تو را مي كشند و رأي آنان جز تو را نمي پذيرد.پس عجله كن عجله كن والسلام عليك [3] .

ابن جوزي از نامه يا ديگر با مطالب ذيل ياد مي كند:

ما جانهاي خود را براي فداكاري در راه تو نگهداشته ايم و در نماز جماعت والي شهر، شركت نمي كنيم. پس به سوي ما روي بيار كه ما در گروهي متشكل از يكصد هزار تن منتظر تو هستيم. جور و ستم در ميان ما شايع شده و بر خلاف كتاب خدا و سنت پيامبر با ما رفتار كرده اند. اميدواريم كه خداوند به كمك تو ما بر گرد محور حق جمع كند به كمك تو ستم را از ما دور گرداند. بدرستي كه تو از يزيد و پدرش، به خلافت سزاوارتر هستي؛ يزيدي كه خلافت را غصب كرده است و شراب مي نوشد و با بوزينگان بازي مي كند و چنگ و طنبور مي نوازد و دين را بازيچه خود ساخته است [4] .

خيزاب حماسي عامه مردم چنان تند است و خس و خاشاك را جارو مي كند كه افراد متردد و حتي غير محب و دوستدار خاندان پيامبر - صلي الله عليه و آله - به حركت درآمده، به ريحانه رسول خدا نامه مي نويسند، بلكه جو حاكم برخاسته از انديشه هاي مردم و مشاعر آنان، تنها يك راه را باز مي گذارد و تمام راههاي انحرافي را مي بندد.

اين سيل خروشان مردمي، منافقين را نيز با خود از جا مي كند و آنان را همسو با اين حركت و جنبش مردمي قرار مي دهد.

مشهورترين منافقين كوفه از سستي بنياد حكومت جديد و كندي شمشير آن و ناپايداري خلافت يزيد و شخصيت وي آگاهند، به امام نامه مي نويسند.

آنان نگران از دست رفتن فرصت هستند، لذا براي تثبيت موقعيت فرصت طلبانه خود در آينده، همگام با شرايط موجود شده، مكاتبه با امام را بهترين حركت در اين وضعيت مي دانند. به همين جهت كساني مانند: شبث بن ربعي يربوعي، حجار بن ابجر علي، يزيد بن حارث، يزيد بن رويم، عزرة بن قيس، محمد بن عمير، عمروبن حجاج زبيدي و همپالكي هاي فرصت طلب آنان، حساسيت مرحله پيش رو را در تغييرات قاطع بزرگي براي دنياي خود و دنياي مردم، درك كرده به شتاب، نظر خود را همراه با محرومين اعلام مي دارند. آنان نيز به امام نامه مي نويسند و از جمله آنچه كه نوشته اند مي توان فراز ذيل را نقل كرد:

اما بعد: نواهي سبز گشته و درختان به بار نشسته اند و چاهها پرآب شده اند. پس اگر خواهان اقدامي، به سوي سپاهي سلاح برگرفته در راه ياري تو، روي آور والسلام عليك [5] .

امام - عليه السلام - اين دنياپيشگان و همانندان آنها را مي شناسد لذا خود را بي نياز از پاسخگويي به چنين اظهاراتي مي بيند. در عين حال حضرت از شدت ظلم و ستمي كه عموم كوفه را از پا درآورده و فرزندان امت را تحت كابوس استبداد و زورگويي بني اميه از رمق انداخته است، بخوبي آگاه است.

محرومين كوفه از آن هراس دارند كه مبادا امام دعوت آنان را پاسخ نگويد و از اين دعوت پر از اصرار روي گرداند لذا لحن دعوت را تند كرده چنين احتجاج مي كنند:

سپس نامه هاي كوفيان به حضرت افزايش يافت و نمايندگان پي در پي آمده مي گفتند: اگر به سوي ما نيايي گناهكاري! [6] .

اين لحن، نشانه شدت رنجي است كه بينوايان از بني اميه كشيده اند و آن را با گسترده ترين صورتي بازگو مي كنند؛ آنان شب و روز با منطق خواهش و استغاثه به امام نامه مي نويسند مثلا: در يك روز به امام ششصد نامه مي رسد [7] و طي سه هفته، حدود دوازده هزار نامه توسط پيك، نزد امام گرد مي آيد. [8] .

حجم بي سابقه نامه نشان مي دهد كه خواهشهاي تلخ آنان در جهت اصرار بر نجات يافتن از سلطه امويان است ... كميت نامه ها از حد طبيعي معهود مكاتبه خارج است و در نوع خود بي نظير مي باشد.

در طي تاريخ، اين نخستين بار است كه پست چنين آمار وسيعي از نامه هاي عاطفي را گزارش مي كند؛ نامه هايي برخاسته از سيل بنيان كني، براي رهايي و آزادي كه در آن مؤمنان، منافقين، افراد پشه صفت وزش جريانات سياسي، شركت دارند.

منافقين و اشخاص همج الراعاع بر اساس ديدگاههاي مختلف و عقده هاي دروني ناشي از حوادث زيانبار سياسي گذشته، در اين پويش همگاني شركت مي كنند.

نقل كرده اند كه آخرين نامه اي كه پس از دو ماه يا بيشتر از آغاز جنبش كوفه به امام رسيد بدين مضمون بود:

اي فرزند رسول خدا! براي آمدن شتاب كن، كه تو را در كوفه يكصدهزار شمشير است، پس ديگر درنگ و تأخير مكن [9] .

ليكن امام درنگ مي كند و تعجيل را روا نمي دارد.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 2، ص 262.

[2] تذکرة الخواص، / سبط ابن جوزي، ص 220.

[3] تاريخ طبري، ج 2، ص 262.

[4] تدکرة الخواص / سبط ابن جوزي، ص 215،(ط بيروت).

[5] تاريخ طبري، ج 4، ص 262. تذکرة الخواص، ص 220.

[6] تذکرة الخواص، ص 216.

[7] اعيان الشيعه / امين، ج 4، ق 1، ص 159، ط اول، دمشق 1356 ه‍ ق.

[8] اعيان الشيعه / امين، ج 4، ق 1 ص 159، ط اول دمشق 1356 ه‍. ق.

[9] بحارالانوار/ علامه مجلسي، ج 44، ص 334.