بازگشت

تفاوت طبقاتي


ذيلا به مهمترين طبقات جامعه كوفه كه طي تاريخ، در تأثير بر اين شهر - بيش از طبقات ديگر اقاليم و شهرها - سهيم بودند اشاره مي كنيم:

1 - طبقه اشراف، اعيان و صاحبان وجهه. اينان جز اندكي - با والي يا نيرويي كه احتمال داشت در مسابقه قدرت برنده گردد و بر كوفه حاكم شود، همدست بودند؛ مثلا كساني مانند ابن اشعث و همپالكيهايش به امام حسين - عليه السلام - نامه مي نويسند؛ زيرا به گمان خود تغيير مورد نظر را حتمي مي دانند [1] .

بيشتر اين افراد، رهبران و بزرگان عشاير و قبايل بودند و از قبيله خود نيرو مي گرفتند و به قدرت قبيله اي متكي بودند.

2 - طبقه كارمندان و خدمتگزاران كه در خدمت كاخ امير قرار داشتند مانند: نيروي پليس و افسران، مأموران جمع آوري ماليات، سركردگان و مأموران شهر و به هر حال مجموعه لشكري و كشوري.

اين طبقه، آمار افراد و محل زندگي آنان را در محلات مختلف شهر در اختيار داشتند، مراقب مردم بودند و در صورت لزوم، مظنون را دستگير مي كردند.

اين طبقه، براي خدمت به حكومت و حاكم به كار گرفته شده بودند و شب و روز بيدار و هوشيار بودند تا امنيت سلطان و سلطنت وي را تضمين كنند. اينان حركات و دم زدنهاي مردم را براي خوش خدمتي مي شمردند و كنترل مي كردند.

3 - طبقه زحمتكش و كاسبان خرده پا مانند: صاحبان شغل آزاد و حرفه هاي مستقل و دكانداران در بازار كه پيوسته از فساد مأموران مختص به بازار در رنج بودند. لذا يك نفر از خودشان را به نمايندگي از ديگران نزد والي مي فرستادند تا شكايت آنان را برساند؛ براي مجاهد بزرگوار شهيد ميثم تمار اين موقعيت پيش آمد تا نمايندگي آنان را براي تحقق اين غرض ‍ به عهده بگيرند.

4 - بندگان و موالي؛ طبقه زير دست وله شده اي كه بر اساس شيوه بني اميه و روش معاويه پيوسته مورد تحقير و استثمار قرار داشتند.

5 - روزي خواران و صاحبان جيره و مواجب طبقه سپاهي و عامه لشكريان كه عطاياي بيت المال در اختيار آنان قرار مي گرفت؛ زيرا آنان طبق دستورات و اوامر حكام براي جنگ و سركوب به حركت در مي آمدند و در اين كار كوچكترين تمرد و نافرماني از خود نشان نمي دادند اگر چه به آنان دستور جنگ با مسلمانان و حلال دانستن محرمات را مي دادند يا آن كه آنان را با امر با كشتار فرزندان پيامبر - صلي الله عليه و آله - به جنگ آن حضرت مي فرستادند و رو در روي رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - قرار مي دادند. گرسنگي، مرگ و اباحه خانواده سپاهيان، اهرمهايي بودند در دست حكام، تا آنان را بهتر زير سلطه و تحت امر و فرمان خود نگاه دارند.

البته، علاوه بر طبقات بالا، در اين شهر قضات، شريعتمداران دنيادار و زرپرست مانند: طبقه مسرف و متنعم نيز بودند. اگر بتوان اين قشر را طبقه ناميد زيرا تعداد آنان كم بود - معروفترين اين گروه شريح قاضي است.

اينان فتواهاي خود را به، ثمن بخس و درمهايي كم ارزش مي فروختند و مجوزهاي شرعي براي اعمال پليد آل ابي سفيان صادر مي كردند، اعمالي كه اسلام از آنها بيزار بود.


پاورقي

[1] ما در صفحات آينده اين افراد را ياد خواهيم کرد.