بازگشت

عقيل و دشمنانش


عقيل در كمين آزادشدگان فتح مكه و همپالكيهاي آنان مي نشست و عيوب آنان را آشكار مي كرد تا آنكه دشمنان با خدعه و نيرنگ امر را بر ديگران مشتبه نكنند و باطل را جاي حق ننشانند.

عقيل دشمنان و مشركين از قريش و سوابق آنان را يكايك معرفي مي كرد؛ زيرا به اجماع مورخين، وي نسب شناس ترين افراد بود و مسئووليت بزرگ خود را در افشاي دشمن، خوب حس مي كرد و از عهده انجام آن برمي آمد.

مورخين درباره او مي گويند:... عقيل نسب شناس ترين شخص قريش بود، ليكن وي مبغوض قريشيان قرار گرفته بود؛ زيرا معايب آنان را برمي شمرد [1] .

چرا عقيل دشمنان اسلام را رسوا نكند؟ مگر آنان نبودند كه بدون كمترين سازشي با اسلام جنگيدند، تا آنكه در نتيجه نصرت الهي پيامبر- صلي الله عليه و آله - مجبور به واگذاشتن سلاحهاي خود گشتند و تسليم شدند. پيامبر مكه را بدون خونريزي فتح كرد و دشمنان را امان داد، آنان هم ذليلانه تسليم شدند آنها بر زبان چيزي مي آوردند كه در دل نداشتند. به دروغ و نيرنگ اظهار اسلام كردند و با دين اسلام و پيامبر و خاندان پاكش با كيد رفتار كردند؛ زيرا در صدد كسب قدرت و حكومت برآمدند. و اين كار را با غدر و نابكاري انجام دادند و معيار اصيل قرآن را مبني بر تفاوت ذاتي مؤمن و فاسق را كنار نهادند كه: افمن كان مؤمنا كمن كان فاسقا لايستوون [2] .

آيا آن كس كه به خدا ايمان آورده (در قيامت) مانند كسي است كه كافر بوده است؟ هرگز مؤمن و كافر يكسان نخواهند بود

در مقابل اين نابكاران، عقيل وظيفه خود را انجام داد و نقش خويش را به خوبي ايفا كرد. نه فقط به اين دليل كه نسب شناس ترين شخص قريش بود و زير و بم خاندان ها را مي شناخت، بلكه به خاطر توانايي هاي خدادادي خود بايستي اين موضعگيريها را داشته باشد.

وي از مواهبي برخوردار بود كه او را در انجام تكليف خود كمك مي كرد. عقيل، بديهه گو، حاضر جواب، پاسخ استوار و تندزبان بود. علاوه بر آن، وي از برتري شرافت خاندان و علو طبع و عزت نفس خود نسبت به طلقاء و دوستان آنها آگاه بود. لذا وي از دشمنان هراسان نشد و انديشناك نگشت و در پاسخ درمانده نشد و استدلال وي كاستي نپذيرفت.

جاحظ مي گويد:... كسي را ياراي رقابت با او نبود.

و طبري مي گويد:... عقيل - رضي الله عنه - از همه حاضر جوابتر بود و در پاسخ بليغ، بر همگان پيشي گرفته بود [3] .

به شهادت تاريخ، عقيل برترين چهار عالم نسب شناس بود. وي از همه بيشتر بي پروا، سخت اراده، قوي عزم، دقيق الدرك و فاني در راه خدا بود.

صفدي مي گويد:

مرجع اختلافات مربوط به نسب و حجيت سخن از آن چهارتن، عقيل بن ابي طالب، مخرمة بن نوفل زهري، اباجهم بن حذيفة العدوي و حويطب بن عبدالعزي بود....

طلقا و فرصت طلبان قريش است - لذا كينه او را به دل گرفتند و درباره او سخنان ناروا گفتند و او را به حماقت منسوب داشتند. و سخنان دروغ بر او بستند [4]

بني اميه از اين اتهامات به طور نسبي نتيجه گرفتند؛ زيرا بر مقدرات امت اسلامي سلطه كامل داشتند و زمام قدرت را در اختيار خود درآورده بودند.

براي فرد عاقل خيلي ساده است كه تفاوت ميان عقيل و سه نسب شناس ‍ ديگر (زهري، عدوي و عزي) را در ديدگاههاي انقلابي عقيل و حساسيت اهداف آسماني وي براي كشف نقابهاي كفر از چهره جاهليت نوين - بخصوص در حادترين دوره فعاليت خود در زمان بني اميه - پيدا كند.

تفاوت عمده او با همانندان خود- دانشمندان نسب شناس معمولي و غيره انقلابي - حضور وي در صحنه اعتقادي بود كه تمام اعضاي خاندان محمد - صلي الله عليه و آله - در اين صحنه جولان مي دادند.

امتياز عقيل بر همانندان خود دليل است كه ايشان در لبيك گويي به نداي ايمان، امعان داشته است و نسب شناسي كه در خدمت طاغيان شقاوت پيشه و تحريفگران كلام خدا از جاي خود باشد، طرد و انكار مي كرده است.

براي عقيل گليمي در مسجد پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله - مي گسترد و او بر آن نماز مي خواند و مردم براي آگاهي از انساب و جنگهاي عرب به گرد او جمع مي شدند [5] .

به تنهايي در اعماق جنگ كلامي اعتقادات فرو مي رفت به كار خود مطمئن و در جنگ نسب و اصالت، نيرومند بود. در هجوم عليه قريش كه كافر به تنزيل، مشرك به خدا و استهزاء كننده پيامبر بودند، جز خدا از هيچكس ‍ نمي هراسيد. وي همچنان بدون هراس بر بني اميه كه در وحي شك مي كردند، با علي - عليه السلام - به جنگ برمي خاستند. و تأويل را بازيچه ساخته بودند، يورش مي برد.

طبيعي است كه چنين شخص پيكارگري مورد بغض و كينه دشمنان انسانيت و اصالت قرار گيرد و به انحاي مختلف تهمت هاي ناروا بدو نسبت داده شود و دروغها بر او ببندند. اين اتهامات از سوي كساني وارد مي شود كه بويي از فضيلت نبرده اند و از صفات يك انسان معمولي نيز بي بهره مي باشند.

عقيل نيروي مستقلي بود كه با اتكاي به معلومات خود كه مورد حمايت اسلام بود و مفاهيم و ارزشهاي آن، پيرامون شرافت و اصالت خانوادگي دور مي زد، مناقب اهل حق را بيان مي كرد و اهل باطل را رسوا مي ساخت. واقعيت را چنان عيان مي كرد كه كسي را ياراي انكار آن نبود.

عقيل براي انجام رسالت خود، مسجد پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - را انتخاب كرده بود و آن را مركز انجمنهاي عمومي و اعتقادي خود قرار داده بود.

وي از تشبه به نسب شناسان بي مسؤوليت كه اين دانش را وسيله تشكيل انجمنهاي افسانه سرايي و قصه گويي در شبهاي طولاني قرار داده بودند و نه خيري را مي شناختند و نه حقي را اقامه يا باطلي را دفع مي كردند و از گفتن حتي يك كلمه براي رفع شبهه و شايعه اي خودداري مي كردند، بيزار بود و اين دانش را در جهت اهداف الهي به كار مي گرفت.


پاورقي

[1] نکت الهميان / صفدي، ص 200، و ذخائر العقبي، طبري، ص ‍ 222.

[2] سوره سجده، آيه 18.

[3] ذخائر العقبي / طبري، ص 222. و نکت الهميان / صفدي، ص ‍ 200.

[4] نکت الهميان / صفدي، ص 200.

[5] نکت الهميان / صفدي، ص 200 و ذخائر العقبي / طبري، ص ‍ 222.