بازگشت

حادثه سر و حوادث مختار بن ابو عبيدالله زياد و ديگران


ابن جوزي در تذكرة الخواص مي نويسد [1] .

عبيد بن عمير گويد: من در قصر دار الاماره كوفه عجايبي را ديدم يكبار سر حسين بن علي را در برابر پسر زياد مشاهده نمودم پس از آن سر پسر زياد را در برابر نظر مختار ديدم پس از آن سر مختار را در جلوي مصعب بن زبير و سر مصعب بن زبير را در برابر عبدالملك مروان مشاهده كردم تمام اين مدت بيش از سه سال نبود پس اف بر چنين دنيائي كه ابتدا و انتهايش بدينگونه باشد مرحوم آقا صادق تفرشي معروف بهجري معاصر با نادرشاه افشار در تاريخ منظومه خود گويد: [2] .



نادره پيري ز عرب هوشمند

گفت به عبدالملك از روي پند



كز دو سه سال است از اين پيش باز

تا به كنون كز تو جهان راست ناز



زير همين قبه و اين بارگاه

پيش همين مسند و اين تكيه گاه



در سپري چون سپر آسمان

غيرت خورشيد سري خون چكان



سر كه هزارش سر و افسر فدا

صاحب دستار رسول خدا



بودم و ديدم كه ز ابن زياد

رفت و چها رفت كه چشمم مباد



باز به چندي سر آن بد سير

بود ز مختار بروي سپر



باز چو مصعب سر و سردار شد

دست خوش او سر مختار شد



اين سر مصعب به مجازات كار

تا چه كند با تو دگر روزگار



آه كه يك ديده بيدار نيست

هيچ كس از درد خبردار نيست



داغ همينم كه به اين بند و بست

اين چه طلسمي است كه نتوان شكست



مي نويسند كه عبدالملك از اين سخنان عبيد بن عمير زياده متأثر گرديده امر داد كه قصر دارالاماره را خراب كنند تا شومي آن نصيب وي نشود.


پاورقي

[1] تذکرة الخواص ص 270.

[2] در ديوان خطي به خط خود آقا صادق هجري که در 1151 نوشته و نزد مؤلف است.