بازگشت

در خصوص سر مبارك حضرت سيدالشهداء


مقاتل نويسان درباره سر مبارك خبرهائي مختلف و متشتت نوشته اند كه بعضي از آنان خيلي بعيد به نظر مي آيد ابن جوزي در تذكره [1] و خوارزمي در مقتل [2] خود مي نويسند: وقتي كه سر مبارك حضرت سيدالشهداء را نزد پسر مرجانه آوردند حجام خواست تا آن سر را اصلاح كند كسي جرئت و جسارت اين كار را نكرد و جواب او را نداد تا اينكه طارق بن مبارك برخاسته به اين عمل شرم آور قيام نمود [3] .

ابن جوزي مي نويسد [4] كه عبدالله بن عمرو راق در مقتل گويد: وقتي كه سر مبارك را نزد پسر زياد آوردند حجام را خواسته و عملياتي را در آن سر مبارك انجام داد عمرو بن حريث مخزومي برخاسته به پسر زياد گفت تو حاجت خودت را از اين سر برآوردي پس اكنون او را به من ده تا منهم آنچه را كه دينم درباره اوست انجام دهم عبيدالله گفت در حق او چه كار خواهي كرد گفت او را دفن و پنهان خواهم نمود، پسر زياد سر را به او داده و آن را در بوقچه اي از خز گذاشت و به خانه خود برد سر را شسته و عطر زده كفن كرده در خانه خود در كوفه كه بعدها معروف بدار الخز گرديد دفن نمود و اين خبر با بردن سر به شام و حوادث بعد از آن منافي است كه هم ابن جوزي در اينجا نقل مي كند كه سر را رباب دختر امرء القيس زوجه حضرت سيدالشهداء گرفته و آن را در كنار خود گذارده و همي مي بوسيد و مي گفت:



وا حسينا فلا نسيت حسينا

اقصدته اسنته الاعداء



غادروه بكربلاء صريعا

لاسقي الله جانبي كربلاء





پاورقي

[1] تذکرة الخواص ابن جوزي ص 270.

[2] مقتل خوارزمي ص 52.

[3] مقتل خوارزمي ص 52.

[4] تذکرة الخواص ص 270.