بازگشت

عبيدالله و جندب بن عبدالله ازدي


پس از آن پسر زياد نانجيب جند بن عبدالله ازدي را خواسته گفت يا عدو الله الست صاحب علي بن ابي طالب (ع) يوم صفين يعني اي دشمن خدا آيا تو يار و مددكار علي بن ابي طالب در روز صفين نبودي جندب گفت: بلي و هميشه دوست او و دشمن تو بودم و از اين امر نزد تو بيزاري نمي جويم و معذرت نمي خواهم و در برابر تو از آن دفاع مي كنم. پسر زياد گفت اما من به زودي به خدا از ريختن خون تو تقرب مي جويم، جندب گفت: به خدا قسم كه تو از ريختن خون من به خدا نزديك نمي شوي بلكه از خدا دور خواهي شد اما من هم چيزي از زندگانيم باقي نمانده و كراهت ندارم از اينكه خدا مرا بازار و خوار گرفتن تو گرامي دارد، ابن زياد گفت: او را از نزد من ببريد كه پيري است خرافت او را فراگرفته و عقل او زايل شده پس از آن جندب را بيرون برده و به راه خود روانه كردند [1] .


قيام عبدالله عفيف و جندب بن عبدالله اول قيامي بود كه در كوفه بر ضد بني اميه و پسر مرجانه شروع شد و موجبات تجري ديگران را فراهم كرده و وسيله قيام توابين را براي خونخواهي و نهضت ضد اموي در ميان قبايل عرب كوفه و حجاز فراهم آورد.


پاورقي

[1] مقتل خوارزمي ص 55.