بازگشت

سكينه مظلومه در سر نعش پدر


اهل بيت عصمت هر كدام در سر نعش شهيدي اظهار جزع و الم و ابراز اندوه و ماتم نموده ناله و فرياد و گريه و شيون هر يك از ايشان دل سنگ را مي خراشيد و آن ماتم زده گان بي غمگسار و محنت زده گان بي يار حالت صبر و شكيبائي را از دست داده مانند ابر بهار مي گريستند و از غم و اندوه بيتاب گرديده به خود مي جوشيدند و مي خروشيدند و آن بي رحم مردم ستمكار هر اسيري را از روي بدن شهيدي به ضرب تازيانه به جاي تسلي و دلجوئي برخيزانيده و با كمال بي حيائي آن سنگدلان در ستم و آزار آن بيكسان مي كوشيدند تا آن ها را از روي آن ابدان پاك جدا مي نمودند در آن ميانه سكينه مظلومه نازپرورده حسين (ع) بود كه جسد به خون آغشته پدر عزيز خود را در بغل گرفته و سينه خويش را بر سينه چاك


چاك و مجروح پدر قتيل خود نهاده زار زار مي گريست و نمي خواست كه از روي آن بدن عريان به خون طپيده برخيزد و چون پافشاري از هر يك از آن بيكسان بر روي اجساد كشته گان مشاهده و منظور پسر سعد ملعون گرديد به جاي تسليت و نوازش و دلسوزي و ترحم دستور داد كه آن ها را به جبر و عنف و ضرب و تهديد و ستم و تهويل از روي بدن ها جدا نمايند از جمله سكينه مظلومه را به زجر و زحمت و آزار و اذيت آن سنگدلان خدانشناس دور از آدميت با ضرب تازيانه از روي نعش پدر مظلومش جدا نمودند گويا كه از اثر بيداد آن ها هنوز ناله و استغاثه دلخراش آن بيكسان به مسامع اهل دل در آن سرزمين مي رسد و آن واقعه جانگداز و حادثه جگرسوز زائرين كوي حسيني را در برابر نظر مجسم گردانيده و به خود مي خروشند و سوز دل و تابش خاطر را از خود آشكار و ظاهر مي سازند و اين مصيبت جانسوز كه فوق تمامي مصائب اهل بيت اطهار است در حقيقت و معني هميشه تازه بوده و هيچگاه از نظر ارباب بصيرت محو نخواهد شد.