بازگشت

ابوثمامه صايدي و يادآوري او از نماز در خدمت امام


مقتل ابي مخنف ص 71.

در اين هنگام كه آتش جنگ شعله مي زد چنانكه ارباب مقاتل نوشته اند، ابوثمامه صيداوي كه از صحابه و ياران وفادار بود خدمت امام عليه السلام شتافته عرض كرد يا ابا عبدالله نفسي لنفسك الفدا هولاء اقتربوا منك و لا و الله لا تقتل حتي اقتل دونك و احب القي الله ربي و قد صليت هذه الصلوه يعني يا ابا عبدالله جان من فداي جان تو باد اكنون كه اين جماعت به حضرتت نزديك شده اند و آتش جنگ زبانه مي زند قسم به خداي متعال كه تو كشته نمي شوي تا اينكه من پيش از تو كشته شوم و دوست دارم كه خدا را ملاقات كنم در حالتي كه نماز اين وقت خود را خوانده باشم، امام عليه السلام سر به جانب آسمان بلند نموده ديد كه هنگام نماز ظهر است فرمود ذكرت الصلوه اجعلك لله من المصلين نعم هذا اول وقتها يعني نماز را به ياد آوردي خداوند تو را از جمله نمازگذاران قرار دهد بلي اينك اول وقت نماز است، در حقيقت اينجا امام عليه السلام مصداق عبارت زيارت را كه اشهد انك قد اقمت الصلوة است در آخرين مرحله زندگاني در همچه موقعي كه از هر جهت محصور دشمن بود درباره وجود مقدس خود آشكارا و اجرا فرمود، آنگاه امام امر داد تا از آن مردم از خدا بي خبر بخواهند كه دست از جنگ كشيده و اندكي را براي نماز مهلت دهند، حصين بن نمير خبيث وقتي كه اين تقاضا را شنيد صدا زد كه نماز شما مقبول خدا نيست حبيب بن مظاهر اسدي جواب داد يا ختار لا تقبل الصلوة من ابن رسول الله و تقبل منك يعني اي منافق خبيث آيا نماز پسر رسول خدا قبول نيست و نماز تو قبول مي شود، حصين با شمشير كشيده به جانب حبيب تاخته، حبيب در مقام مبارزت برآمد و همانطور كه در برابر امام عليه السلام ايستاده بود حضرت را وداع گفته و عرض كرد پدر و مادرم قربانت آرزو دارم كه خاتمه اين نماز را در بهشت به جاي گذارم و از جانب حضرتت بجد و پدر و برادرت سلام شما را برسانم و تفصيل مبارزت و شهادت حبيب پيش از اين نگاشته شد.