بازگشت

وهب بن عبدالله حباب كلبي


از جمله شهيدان جان نثاري است كه در ركاب امام عليه السلام خدمتگذار شده و اظهار وفاداري نموده صاحب مثيرالاحزان مي نويسد: [1] .

وهب از براي جهاد در آمده و جنگي شايان نمود و بر تيرهائي كه بر پيكر او رسيد تحمل و بردباري نموده زن او با مادرش بودند وهب نزد ايشان برگشته به مادر خود گفت آيا از من راضي شدي يا نه مادرش با او گفت از تو راضي نمي شوم تا در برابر حسين (ع) كشته نشوي، زنش گفت تو را به خدا مرا در مصيبت خود دچار فجع و اندوه مساز، مادرش گفت اي فرزند گوش به حرف او نده و در برابر امام مبارزه و جهاد كن تا از شفاعت جدش در روز قيامت برخوردار شوي وهب در ميدان جنگ اين رجز را مي خواند:



ان تنكروني فانا بن الكلب

سوف تروني و ترون ضربي



و حملتي و صولتي في الحرب

ادرك ثاري بعد ثار صحبي



و ادفع الكرب امام الكرب

ليس جهادي في الوغي بالعتب



چنانكه نوشته اند وهب نصراني بوده و با مادرش به دين اسلام در آمده و تا روز شهادتش هفده روز گذشته بود كه عروسي نموده و اين تازه داماد را شوق جانبازي و


فداكاري به سر افتاده و در ركاب امام عليه السلام از روي اخلاص شهادت يافته و نيز مي نويسند كه وهب در ميدان جنگ دوازده پياده و نوزده سوار را به خاك هلاك انداخته و به گفته ابي مخنف [2] چهل نفر از دشمن را به قتل رسانيد و يك تن از قبيله كنده دست چپ او را قطع كرده كه در اين اثنا زن تازه عروس او هم عمود خيمه را برگرفته به ميدان آمده وهب را در جنگ تشويق نموده وهب او را از جنگ بازداشته و به خدمت امام رسانيده امام فرمود جزيتم من اهل بيت خيرا ارجعي الي النساء بارك الله فيك فانه ليس عليكن قتال زن به دين حال مانده تا وقتي كه شوهرش را به خون آغشتند آن گاه خود را به سر كشته شوهر رسانده و به ضربت غلام شمر بن ذي الجوشن در روي نعش شوهر خود با وهب به جانب جنان روان شدند پس از آن مادر وهب سر فرزند خود را گرفته به جانب سپاه دشمن پرتاب نموده و قاتل وهب را با آن سر هلاك ساخته و با عمود خيمه هم دو تن را كشته سپس امام او را از قتال برگردانيده و به او فرمود اجلسي فقد وضع من النساء الجهاد و انت و ابنك معي جدي في الجنة مادر وهب برگرديده به خيمه آمده و گفته الهي لا تقطع رجائي و امام درباره اش فرموده لا يقطع الله رجاك يا ام وهب.


پاورقي

[1] ناسخ التواريخ جلد 6 ص 263.

[2] مقتل ابي‏مخنف ص 71.