بازگشت

حبيب بن مظاهر اسدي


اين مرد وفادار و شيخ الشهداي بزرگوار از سران و شيوخ و بزرگان قبيله بني اسد است،او مكني به ابي القاسم و از صحابه ي كبار حضرت نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بوده - حبيب از كوفه به كربلا خدمت امام عليه السلام فائز شده و در ركاب حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام جانفشاني و خدمتگذاري ها نموده و سعادت او را چنان نصيب گرديد كه در حرم حسين صاحب جايگاه و مقام و آرامگاهي خاص شده و زيارت او در حين ورود و خروج دوبار نصيب زائرين حرم مي گردد حبيب كسي است كه موهاي سپيد خود را در راه دين و تحصيل سعادت ابدي و در طريق وفاداري و جان نثاري در ركاب پيشواي دين به خون خود رنگين كرده و با محاسن خضاب شده به خون سر پروردگار خويش را ديدار نموده و خدا و رسول و صديقه كبري را از حسن خدمت و جان بازي خود راضي كرده و نام خويش را در دفتر احياء شهداي راه خدا ثبت و ضبط نموده جزء آناني در آمده كه خداي متعال درباره ايشان مي فرمايد: و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون حبيب در ميدان جنگ با حصين بن نمير مصاف داده و او را از اسب افكنده قصد سر بريدن او داشت كه ياران حصين را از ميدان در بردند و او چون زخمي كاري نداشت دوباره وارد صفوف شد كه حبيب ديگر بار حمله نموده و چنانكه نوشته اند با آن حالت


پيري و شكستگي شصت و دو تن را به خاك هلاك انداخته سپس مردي از بني تميم غفلة از كمين در آمده با نيزه خود حبيب را زخمي زده و بروي در انداخت حبيب برخاسته درصدد تلافي بود كه حصين بن نمير رسيد و شمشيري بر سر حبيب زده او را به زمين افكند و از اسب پياده شده سر حبيب را جدا نمود بعضي نوشته اند كه بديل بن صريم سر حبيب را از تن جدا نموده و بر گردن اسب خود آويخته سر را با خود به كوفه برد پسر حبيب كه جواني نورس بود سر را شناخته و قاتل پدر را كشته سر را از او گرفت و به خاك سپرد (و الله اعلم) ارباب مقاتل مي نويسند وقتي كه حبيب شهادت يافت شهادت او بر حضرت ابي عبدالله خيلي گران آمده فرمود: عند الله احتسب نفسي و حماة اصحابي، لله درك يا حبيب لقد كنت فاضلا تختم القرآن في ليلة واحدة، يعني از براي خداست خير بسيار تو اي حبيب كه در حقيقت تو مردي دانشمند و اهل فضل و كمال بودي و در يك شب ختم قرآن مي نمودي حبيب در ميدان كربلا فرمانده ستون چپ ياران امام عليه السلام بوده و پرچمدار سپاه بود.