بازگشت

گفتار شمر بن ذي الجوشن و پاسخ امام


در اين اثنا شمر بن ذي الجوشن پيش آمده گفت اي حسين چه مي گوئي به ما بياموز تا بدانيم، امام فرمود مي گويم از خدا بترسيد و مرا نكشيد زيرا كه كشتن من و هتك حرمت من بر شما روا نيست چون كه من پسر دختر پيغمبر شما هستم و جده من خديجه كبري همسر پيغمبر شما است يقين كه شنيده ايد پيغمبر خدا فرمود، حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشتند.

در اين هنگام پسر سعد به سپاه كوفه و شام فرمان داد تا دور امام عليه السلام را احاطه كردند همهمه سپاه و شيهه ي اسبان عرصه را فراگرفت، حضرت ابي عبدالله خواست تا حجت خود را بر آن ها تمام كند كمي مركب سواري خود را به پيش تاخته و فرمود: اي مردم گوش دهيد و بشنويد سخن مرا تا چه مي گويم، سپاه دشمن هر يك به كار خود مشغول بوده و در جنبش و تكاپو بودند، امام فرمود، واي بر شما چه شده است شما را كه گوش بسخن من نمي دهيد در صورتيكه من شما را به راه راست هدايت مي كنم بدانيد هر كس كه مرا اطاعت كند به راه رشاد رفته و هر كس كه مرا نافرماني و معصيت كند طريق هلاك و ضلالت را پيش گرفته است.

شما همگي امروز فرمان مرا انكار داريد و به گفتار من گوش نمي دهيد زيرا كه شكم هاي شما از حرام پر و دل هاي شما به خاتم ظلمت و تيره بختي مهر گرديده و از اين جهت است كه


گفتار مرا اصغا نمي كنيد مردم كوفه يكديگر را ملامت كرده و گفتند گوش دهيد كه او چه مي گويد.

آن گاه امام عليه السلام آن خطبه غرا را انشاء فرمود:

تبا لكم ايها الجماعة و ترحا افحين استصرختمونا و لهين متحيرين فاصرخناكم الخ كه پيش از اين بايراد اصل خطبه و ترجمه آن اشعار شد، و در آخر امام عليه السلام فرمود، من اكنون حجت بر شما تمام كردم و با اقربا و خويشان خود با شما به جنگ مي پردازم و آن اشعار را انشاد نمود و درباره ايشان نفرين كرد [1] .


پاورقي

[1] مثيرالاحزان ابن نما ص 42.