بازگشت

صف بندي سپاه امام


امام عليه السلام زهير بن قين را بر ميمنه سپاه و حبيب را بر ميسره قرار داد و لواي خود را به برادرش عباس عليه السلام داد از آن طرف پسر سعد هم سپاه كثير خود را تجهيز كرده بر ميمنه آنان عمرو بن حجاج [1] را قرار داد بر ميسره شمر بن ذي الجوشن و در حناله و قلب


عروة بن قيس را واداشته و لواي خود را بدريد غلام خويش داد و خود با سپاه حركت كرد تا به نزديك امام عليه السلام رسيده و متوقف گرديد آنگاه دريد را صدا زده گفت: اي دريد پرچم خود را پيش بكش و او پرچم را نزديك نمود عمر، تيري در تركش نهاده و به جانب سپاه امام عليه السلام انداخت و به سپاه خود گفت، گواهي دهيد نزد امير اول كسي كه تير افكند من بودم پس از آن تيراندازان تيرها از تركش رها نموده و سپاه امام را تيرباران كردند به طوري كه همگي اصحاب امام را تيرهائي اصابت نمود آن وقت امام عليه السلام به اصحاب خود فرمود: قوموا رحمكم الله الي الموت الذي لابد منه فان هذه السهام رسل القوم اليكم، يعني اي اصحاب باوفاي من خداوند شما را رحمت كند براي مرگي كه از چاره نيست قيام كنيد كه اين تيرها پيام آوران قوم دشمنند به شما، اصحاب امام تمامي براي مبارزه و جنگ پيش تاختند به طوي كه عده اي از ايشان به شهادت رسيدند پس امام عليه السلام صواب چنان دانست كه با عده ي باقي كه چند عشره بود بر سپاهي كه زياده از سي هزار به شمار مي رفتند حمله نمايند پس در اين اثنا امام عليه السلام طرز و اسلوب مبارزه و جنگ را به هم زده مبارزه جمعي را بدل به مبارزه و جدال فردي نمود و اين خود يكي از فنون جنگي و تدبير لازم جنگ بود كه امام عليه السلام آن را در اين مورد اجرا فرمود در اينجا سپاه كوفي كه عرصه را بر امام و اصحابش تنگ نموده بودند چنين انديشيدند كه به طرف خيامي كه عيال و اطفال امام در آن جاي داشتند خود را رسانيده و مانند نگين انگشتر حلقه محاصره را بر آن ها تنگ گرفته مردان را محصور و خيام را آتش بزنند امام عليه السلام كه اين حالت را مشاهده فرمود و از طرفي اصحاب خود را ديد كه در محافظت خيام اهتمام دارند يقين كرد كه اين سرگرمي و حفاظت ايشان از خيام ممكن است كه آن ها را از مشغول نمودن دشمن و پرداختن به جلوگيري آنان بازدارد لذا فرمود: دعوهم يحرقونها فانهم اذا احرقوها لا يستطيعون ان يجوزوا اليكم منها، يعني بگذاريد كه آن ها حريم را بسوزانند زيرا وقتي كه آن را سوزانيدند ديگر نمي توانند كه از آنجا حريم را بسوزانند زيرا وقتي كه آن را سوزانيدند ديگر نمي توانند كه از آنجا به طرف شما تجاوز كنند اين نظر صائب دلالت دارد كه امام عليه السلام در فنون جنگ كمال آگهي را داشته و تعجبي ندارد كه اگر او كاملا خبير به جنگ باشد زيرا كه با پدر و برادر خود جنگها


ديده و تجربه ها يافته وانگهي اين ها قطع نظر از احاطه و مقام ولايت و تصرف در امور و تنها نظر به مراتب ظاهري و عوالم صوري است و گرنه با مرتبه ولايت و درجه امامت ساحت مقام مقدس امام متعالي از اينگونه مطالب است.


پاورقي

[1] عمرو بن حجاج يکي از سرکردگان و از سران کوفه به شمار مي‏رفت و او در ميان مردم کوفه معروفيت تام داشت چنانکه مي‏نويسند به يک اشاره و تحريکي که از اين نانجيب شد لشگر کوفه خود را براي مبارزه با امام عليه‏السلام و ايستادگي و مقاومت در برابر آن حضرت حاضر نمودند به اين نحو که ابتداء آن‏ها از قيام و اقدام به جنگ تکاهل و تواني داشتند عمرو بن حجاج ميان لشگر در آمده به اين بيان آن‏ها را تحريک نمود که اينان جمعيتي هستند که بر عليه امام زمان يزيد و دولت وقت خروج نموده‏اند و با اجتماع بناي مخالفت را گذاشته مي‏خواهند که اجتماع مسلمين را به هم بزنند و دفع آن‏ها واجب است و به اين منطق خلاف مردم حق ناشناس و متزلزل مذبذب را وادار بريختن خون امام و ياران او نموده و همين عمرو بن حجاج بود که هاني بن عروه را در کوفه به کشتن داد با انتساب و بستگي که به او داشت.