بازگشت

همراهان حضرت حسين در سفر مكه


مجلسي در بحار مي نويسد: همراهان آن جناب بعد از ديدن خواب و حركت به جانب مكه اخوات (خواهران) او بودند كه با دخترانش بر محمل ها نشسته و حركت نمودند و برادرزاده او قاسم بن حسن و بيست و يك تن از اصحاب و اهل بيت او ابوبكر بن علي و عثمان بن علي و عباس بن علي و عبدالله بن مسلم بن عقيل و علي بن السحين الاكبر و علي بن الحسين الاصغر بودند و نيز در ضمن اين خبر مي نويسد:

عبدالله بن عمر وقتي خبر خروج حضرت حسين را شنيد بر مركب خود سوار شده و بشتاب دنبال حضرت روانه شد و او را در منزلي از منازل بخدمت رسيده عرض كرد: يابن رسول الله اراده كجا داري فرمود، عراق، عبدالله عرض كرد آرام باش و بحرم جد خود برگرد حضرت امتناع نمود وقتي كه عبدالله ديد حضرت تقاضاي او را نپذيرفت، عرض كرد يا ابا عبدالله باز كن موضعي را كه رسول خدا از تو مي بوسيد حضرت حسين عليه السلام ناف مبارك خود را بالا زده ابن عمر سه بار آن را بوسيد و گريه كرد آنگاه عرض كرد يا


ابا عبدالله تو را به خدا مي سپارم و ليكن حضرتت در اين سفر كشته مي شوي.

سيد در لهوف مي نويسد: عبدالله به حضرت اشاره به صلح با اهل ضلال نمود و از جنگ و جدال تحزير كرد.

حضرت فرمود يا ابا عبدالرحمن آيا مي داني از پستي و بيمقداري دنيا بر خدا اين بود كه سر يحيي بن زكريا را نزد باغي و ستمكاري از بغاياي بني اسرائيل به هديه فرستاد آيا نمي داني كه بني اسرائيل از طلوع صبح تا طلوع آفتاب هفتاد پيغمبر را كشتند سپس ببازارهاي خود رفته و به خريد و فروش مشغول شدند و پيش آن ها چنين بود كه گويا هيچ كاري نكرده اند و خداي سبحان تعجيل در عذاب آن ها نفرمود بلكه آن ها را مهلت داد و بعد از آن ايشان را به عقوبت و انتقامي شديد عذاب فرمود اي ابا عبدالرحمن از خدا بترس و ياري مرا واگذار مكن.

اين فرموده حضرت حسين جواب از براي كساني است كه مي گويند چرا دست شمر خشك نشد كه سر آن حضرت را بريد يا اينكه آن همه ستم و آزار از ستمكاران و دستياران يزيد به او و اهل و عيال او شد بزودي دچار انتقام نشدند در صورتيكه بر طبق اخبار بسياري از آنان كه نسبت به آن حضرت جسارتي نمودند بعذاب آني و انتقام ناگهاني گرفتار گرديدند كه ذكر بعضي از آنان در جاي خود خواهد شد.