بازگشت

يزيد و خطا كاري فسق و فجور او


در مجله عربي عيد الغدير بولس سلامه اديب و استاد معروف كه كتاب او اخيرا در 1949 ميلادي در بيروت به چاپ رسيده ضمن پاورقي كتاب خود در قسمتي كه راجع به يزيد است چنين


مي نويسد:

ما در اين فصل پاره اي از مطالب تاريخي را مي نگاريم و همچنين در فصول ديگر تا آخر واقعه كربلا از كتاب (الشهيد الخالد حسن احمد لطفي) و كتاب (تاريخ الحسين) و كتاب (اشعة من حياة الحسين) دوست خودمان شيخ عالم عبدالله علائلي و از كتاب (ارشاد شيخ مفيد) و از كتاب (تاريخ تمدن اسلامي جرجي زيدان) مطالبي را اقتباس نموده در اينجا مي نويسيم:

يزيد بن معاويه شخصي فاسق و فاجر و خليع بدكار و هرزه و بيعار بود.

قرماني گويد او بشرب خمر و سگ بازي و بي ديني و سهل انگاري معروف است (ابي طباطبا صحب تاريخ الفخري) مي نويسد: يزيد را رغبتي بي اندازه در لهو و لعب و شكار و شراب و زنان و سگان شكاري بود حتي اينكه سگان را قلاده هاي طلا بگردن مي بست و جل هاي زربفت مي پوشانيد و براي هر سگي غلامي گماشته بود كه آن را خدمت مي كرد و اين علاوه بر بوزينه و ميمونهائي بود كه او از آنان پرستاي و نگهداري مي نمود.

از جمله مثالب و مطاعن يزيد اين بود كه او را بوزينه اي مكني با بوقيس بوده كه آن را در مجلس منادمه و ملاعبه خود حاضر مي نمود و براي او بالشي گذاشته، گاهي آن را بر گوره خري سوار مي كرد و مي تازانيد و از براي گوره خر زين و لجام ترتيب داده بود و با آن در روز جلسه مسابقه مي گذاشت.

روزي ابوقيس مسابقه را برده و پيش از سواران داخل صحنه شد و بر آن پوششي از حرير سرخ و زرد بود و بر سر آن كلاهي از حرير قرار داشت و بر گوره خر نيز زيني از حرير سرخ نقشه دار بود و بر يزيد با نديمان خودش اوقات خود را به اين ملاعبه ها مي گذراند از يزيد است كه گفته:



تمسك اباقيس بفضل عنانها

فليس عليها ان سقطت ضمان



الامن راي القرد الذي سبقت به

جياد اميرالمؤمنين اتان



يزيد ابوقيس را با زين و براق عالي بهر جا با خود مي برد، او به قدري بيرحم و تيره دل و خيانت كار بود كه از رحم و انصاف اثري در وجود خبيث خود نداشت نويسنده


تاريخ عرب و اسلام مي نويسد:

يزيد رؤسا و پيشوايان دين را بطوري تحقير نمود كه لباس روحانيت را در تن ميموني كرده و او را سوار بر خر مي نمود و با زين و يراق بهر جا مي برد معاويه مي خواست كه يزيد را به فتح بلاد و دلاوري و قهرماني عادت دهد لذا او را ببلاد روم فرستاد و مي خواست كه يزيد سردار سپاه اعزامي باشد اين سردار ديوانه سگ باز وقت خود را به عيش و نوش و سرگرمي بلهو و لعب در راه جهاد گذرانده و افراد و سپاه بگرسنگي و تشنگي در محل معروف بفرقدونه دچار شدند يزيد اين ابيات را در آنجا انشاد نمود:



ما ان ابالي بما لاقت جموعهم

بالفرقدونة من حمق و من موم



اذا اتكات علي الانماط مرتفقا

بدير مرآن عندي ام كلثوم



مرا چه باكي است وقتي تمامي سپاه در فرقدونه به علت گرسنگي و تشنگي گرفتار شوند از آن وقت كه من بحالت راحت و آسودگي تكيه بر بالش ها داده و براي من در دير مر آن ام كلثوم را ميرقصاند.

با اين وصف معاويه اصرار داشت كه او را بكار وادارد و در حمله ثانوي حضرت حسين را با او در جنگ روم شركت داد در اين سفر با يزيد عده اي از رفقاي اوباش او همراه بودند و هر وقت حادثه روي مي داد او با آن ها خود را مشغول به لهو و لعب و سرگرمي مي نمود. در اينجا بود كه حضرت حسين كاملا از وضع رفتار و سيرت شوم و كردار زشت او آگاه شده و علي رغم معاويه در بيعت با يزيد امتناع نمود در آن وقت كه معاويه به مروان بن حكم والي مدينه نوشت و دستور داد كه از براي يزيد بيعت بگيرد و يزيد بيعت بگيرد و يزيد را او وليعهد خودش سازد و بعد از وفات معاويه كه اهل شام بيزيد بيعت كردند يزيد به وليد بن عتبه والي خود در مدينه نوشت كه براي او از كساني كه از بيعت تخلف نموده بودند بيعت بستاند.

وليعهدي يزيد كه برخلاف حكومت ملي بود و بزرگترين ضربه مهلك را بر اصول اين حكومت تازه عهد زد در حقيقت بدعتي بود كه معاويه در دوره ي خود گذاشت و اساس دين و پايه اسلام را به اين عمل مستبدانه و نارواي خود متزلزل كرد و ننگيني و شرمساري بپاي كار آورد.