بازگشت

معاويه و خصمي او نسبت به شيعيان علي


در سال پنجاه و يكم هجري معاويه بر تشدد خود افزوده و به حكام ولايات و عمال و فرمانداران هر جا دستور داد كه نسبت به دوستداران و شيعيان اميرالمؤمنين علي عليه السلام سخت گيري نموده و در قتل و نفي و اعدام ايشان به هيچ وجه فروگذار نكنند و از طرفي حفاظ قرآن و قراء كلام الله مجيد و قضات اهل شام را حاضر ساخته به آن ها عطاياي زياد داد و به اطراف بلاد روانه كرد تا فضايل و مزاياي او را به مردم گوشزد نموده و نسبت به خاندان علي عليه السلام و اولاد او خاطر عموم را مغشوش و مشوش نمايند و به آن ها بفهمانند كه امر ولايت درست نبوده و قتل عثمان از طرف امام با رضايت او به دست اصحاب و يارانش انجام گرفته و خود را خونخواه عثمان معرفي نمود و از جهتي ديگر محدثين و روات را وادار نمود كه جعل اخبار و احاديث كاذبه نموده و بناي دين و مباني قرآن و سنن را به كلي تغيير و تبديل دهند و از اين اقدام منظوري جز هدم اساس دين نداشت چونانكه او و پدرش كه جزء طلقا بوند از روي ترس و بيم شوكت دين و عظمت پيغمبر اسلام به ظاهر خود را به اسلام پيوستند و چون كشور شام از بلاد مفتوحه ي دوره ي عمر بود و از همان وقت حكومت و فرمانداري اين كشور از طرف عمر به پسران ابوسفيان يزيد اول و معاويه پس از آن واگذار شده و معاويه از آن وقت تا تمام دوره خلافت عثمان و بعد از آن تا زمان خلافت حقه اميرمؤمنان در شام استوار يافته بود به مردمي را كه او برايشان حكومت داشت باسلام دوره ي ابوبكر و عمر و عثمان اداره نموده و نمي گذاشت موضوع حق و حقيقت اسلام به گوش آن مردم برسد و آنان را از خاندان رسالت و ولايت خبري نبود و تمام تعليمات ديني آن ها القاء شبهاتي بود كه معاويه و همدستان او به مردم شام تلقين كرده و از علي عليه السلام و خلافت او جز به نام قاتل عثمان چيزي نشنيده بود مخصوصا موقعي كه او بعد از حادثه عثمان در مسجد دمشق به منبر رفته و پيراهن خون آلود عثمان را بر سر چوب كرده انگشت نائله زوجه عثمان را به مردم نشان داد صداي مظلوميت او را به گوش هاي مردم شام رسانيد به طوري


امر بر مردم شام مشتبه شد كه اين اشتباه بعد از حادثه خونين كربلا و شهادت حضرت سيدالشهدا و اسارت خانواده رسالت و ورود ايشان به شام باقي مانده و حقائق تمامي در تحت پرده استتار و شبهه مستور بود شهادت بناحق آن حضرت و اسارت خاندان طهارت و عصمت و خطبه حضرت سيد سجاد در جامع دمشق و غير آن پرده ضلالت و كفر آل ابوسفيان و بيداد معاويه و ستمكاري و عدوان او و پسرش يزيد را درانيده ايشان را رسواي خاص و عام گردانيد و به عالميان ثابت شد كه مخالفت و عداوت خاندان بني اميه تمامي روي سوابق ننگين خود و طرفداري از آئين و كيش پيشين خويش بوده و آن ها را به اسلام سر و كاري جز رسيدن به اين مقام نبود.