بازگشت

زندگاني حضرت ابي عبدالله الحسين در دوره خلفاي ثلاثه


بعد از وفات حضرت نبي اكرم صلي الله عليه و آله جناب ابيعبدالله عليه السلام چند ماهي را بر حسب اختلاف بين هفتاد روز و بيشتر تا شش ماه با مادر والا گهر خود حضرت صديقه طاهره فاطمه اطهر سلام الله عليها گذرانده و با رنج و الم و تعب و ماتم وارده بر آنمعصومه مظلومه با اينك در حدود شش سال و چند ماه از عمر شريفش بيشتر نگذشته بود در محنت و غم مادر عزيزش شركت داشت و بعد از وفات مادر اطهرش در حجر كرامت و تحت حفاظت و مراقبت پدر بزرگوارش خود بوده و از ابوبكر و عمر بر حسب ظاهر و مقتضاي سياست و مردم داري شيخين بحضرتش مهرباني ها و عنايت مي شد و در قسمت بيت المال سهم و نصيب باو ميدادند، ابوبكر در ظاهر حضرت حسين عليه السلام اظهار علاقه و مهر مينمود و پاس حرمت


او را داشت و نظر عموم را نسبت به آن حضرت از جنبه محبتي كه نبي اكرم درباره وي داشته براي مردم داري رعايت مي كرد و با آن تدبير محافظه كاري كه داشت اظهار محبت خود را به حسين وسيله از براي پيشرفت كار خود مي ديد ولي خوب بود كه اين نظريه را هم درباره ي رد فدك منظور مي نمود و به جبران آن عصيان فدك را به حسين عليه السلام برمي گردانيد و ليكن سياست سوء عمر و تدبيري كه در اين خصوص به كار رفته بود از تهي دست ساختن خاندان رسالت و از طرف مردم از ايشان مانع اين اقدام گرديد.

علائلي در تاريخ الحسين خود مينويسد [1] : از حالات حسين عليه السلام در دوره ابي بكر اخباري قليل به دست مي آيد و آنچه محقق است آن حضرت نه ساله بوده كه مادرش در آن موقع از دنيا رحلت نموده و اين بليه جانسوز در روح و روان حسين ع اثري عميق گذاشته مخصوصا مخالفت مردم با پدر بزرگوارش و اهانتي را كه از ناقضين عهد و بيعت شكنندگان درباره پدرش بعمل آمد و نسبت به مادر مظلومه اش آنستم و آزار كه از دنيا طلبان بدكرار پيش آمد نمود حضرت حسين را زياده از حد متأثر گردانيده و در خاطر شريف او از اين رفتار ناهنجار اثري ناگوار بيادگار گذاشت و برخلاف رويه ستم كاري و بيدادگري از آن دوره و اوان او را مجهز و مهيا نموده روح انتقام او را تقويت مي كرد و اين انديشه در خاطر شريفش همواره قوت مي گرفت كه در حين فرصت بر عليه ناحق و باطل قيام نمايد، رفتار جابرانه و خودسرانه دويمي هم آن حضرت را همواره منزجر و متأثر داشته چنانكه پيش از اين هم نگاشته شد بر عمر به واسطه جاي گزيني او بمقام نبوت اعتراض نموده و اظهار انزجار و تنفر مي فرمود و با وجود اين دومي نسبت بحضرتش همواره بظاهر احترامات لازمه را مبذول مي داشت و بر حسب مقتضيات سياست حضرتش را به فرزند خود مزيت و برتري مي داد چنانكه در مواردي مخصوص مورد نگارش و تذكار مؤلفين و مورخين و ارباب سير قرار گرفته.


پاورقي

[1] ترجمه تاريخ الحسين علائلي ص 205.