بازگشت

خبر يافتن حضرت آدم ابوالبشر از شهادت سيدالشهداء


در خبر است [1] وقتي كه آدم ابوالبشر هبوط نمود بين او و حوا مادر عالميان جدائي افتاد و او در طلب همسر خود طي طريق مي نمود و صحراها و كوه و دشت ها را مي پيمود تا اينكه گذارش به زمين كربلا افتاد، در آن سرزمين بي اختيار دچار غم و اندوهي بي شمار گرديده سينه اش تنگ و پايش از رفتار ماند و خون از دو پاي او فروريخت، آنگاه سر به سوي آسمان نموده عرض كرد:خدايا آيا ديگر باره من دچار گناهي شده ام كه مرا بدينگونه مجازات فرمودي، زيرا كه من تمامي زين هائي را كه پيمودم تاكنون در هيچ جا بچنين اندوه و بلائي مبتلا نشده بودم، خطاب الهي رسيد، اي آدم گناهي تازه از تو روي نداه بلكه در اين زمين فرزند تو حسين بستم و بيداد دشمن خود كشته ميشود و اكنون خون تو براي موافقت با خون او جاري شد، آدم عرض كرد پروردگارا حسين كيست؟ آيا او يكي از پيغمبران است خطاب آمد كه اي آدم! او نبي نيست و ليكن فرزند پيغمبر خاتم محمد بن عبد الله صلي الله عليه و آله است، آدم عرض كرد خدايا قاتل حسين كيست، خطاب آمد، يزيد نام كه ملعون اهل آسمان ها و زمين است، آدم روي به جبرئيل نموده گفت: درباره قاتل حسين چه بايد كرد؟ جبرئيل گفت، يا آدم او را لعنت كن؟ پس از آن آدم چهار بار يزيد را لعنت كرده و راه خود را گرفته روانه شد تا به عرفات رسيد و در آنجا حوا را ديد.


پاورقي

[1] بحارالانوار جلد دهم ص 156.